بهناز بستاندوست

از این هنرمند بشنوید:
گوینده:
  • کتاب صوتی - برف‌های کیلیمانجارو - ماه آوا
  • کتاب صوتی - برف خاموش ، برف مرموز - ماه آوا
  • کتاب صوتی - قدیس فرودستان - ماه آوا
  • کتاب صوتی - نفر هفتم - ماه آوا
  • کتاب صوتی - قاب‌های خالی - ماه آوا
  • کتاب صوتی - فکرهای خصوصی - ماه آوا
  • کتاب صوتی - گاهی دروغ می‌گویم - ماه آوا
  • کتاب صوتی - اعترافات در ساعت هفت و چهل و پنج - ماه آوا
  • کتاب صوتی - دو دنیا - ماه آوا
  • کتاب صوتی - خاطره‌های پراکنده - ماه آوا
  • کتاب صوتی - شام در رستوران دلتنگی - ماه آوا
  • کتاب صوتی - راز جنگل پیر - ماه آوا
  • کتاب صوتی - به من نگاه کن - ماه آوا
  • کتاب صوتی - گنج - ماه آوا
  • کتاب صوتی - مادام بواری - ماه آوا
  • کتاب صوتی - ساعت بی عقربه - ماه آوا
  • کتاب صوتی - نمایش صوتی اتاق ورونیکا - ماه آوا
  • کتاب صوتی - مردگان زرخرید - ماه آوا
  • کتاب صوتی - روشن کردن مسیر زندگی - ماه آوا
  • کتاب صوتی - دزیره - ماه آوا
  • کتاب صوتی - توتالیتاریسم - ماه آوا
  • کتاب صوتی - گریز پا - ماه آوا
  • کتاب صوتی - وضع بشر - ماه آوا
بازیگر:
  • کتاب صوتی - ماجرای عینک دور طلائی( مجموعه نمایشی شرلوک هلمز) - ماه آوا
  • کتاب صوتی - ماجرای کاخ ابی گرنج( مجموعه نمایشی شرلوک هلمز) - ماه آوا
  • کتاب صوتی - ماجرای دومین لکه( مجموعه نمایشی شرلوک هلمز) - ماه آوا
  • کتاب صوتی - مونی و کاروان‌هایش - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

اینم شد زندگینویسنده: عزیز نسینRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ «اینم شد زندگی» یک مجموعه داستانی از نویسنده توانای اهل ترکیه، عزیز نسین است. او در این آثار طنز تلخ و سیاهی را برای توصیف پیرامونش به کار می‌گیرد تا معایب اجتماعی زمانش را برملا کند و با نقد آنها راهکار گذر از این معایب را نشان دهد. او منتقد بی‌رحم اما خوش‌زبان جامعه ترکیه است و البته خوش‌انصاف؛ زیرا همه تقصیرها را هم به گردن حکومت و سیستم اداری و... نمی‌اندازد. قلم او متوجه مردم هم هست و با نقد خرافات، کژبینی و کوتته‌فکری مردم، می‌کوشد توازنی در نقدهایش ایجاد کند و راه برون‌رفت از مشکلات را بیشتر بنمایاند. بخشی از کتاب: «بعد از اینکه مرا ختنه کردند اسم مرا در یک مکتب نوشتند. مکتب از خانه ما خیلی دور بود ولی چاره نداشتیم باید می‌رفتم، راستش از دوری راه زیاد ناراحت نبودم چون خیابانها را دید می‌زدم!... ملاباجی که من آنجا درس می‌خواندم سه تا دختر بزرگ داشت، هر سه‌تا سفید و خوشگل بودند و من از هر سه تاشان خیلی خوشم می‌آمد! مثل روس‌ها بودند. آخه از وقتی که روس‌ها به مملکت ما آمدند دوچیز را با خودشان آوردند. یکی زن‌هایِ خوشگل و سفید و یکی هم اسکناس‌های بزرگ!... پدرم دوتا از این اسکناس‌ها داشت. البته مردم زیاد داشتند. اسکناس‌های روسی توی دست و پای مردم ریخته بود وقتی روسها از ترکیه رفتند. انقلابیون اسکناس‌ها را جمع کردند بعد هم از اعتبار افتاد. البته ما غیر از دو تا نداشتیم. چه می‌شد کرد. پولی بی اعتبار هم گیر ما نمی‌آمد! پدرم پولهای به آن بزرگی را یک قروش فروخت!... وقتی به مکتب رفتم مادرم یک فینه قرمز رنگی برایم درست کرد و به سرم گذاشت. یک قلم و دوات هم برایم خرید که وقتی می‌نوشتم «جرجر» صدا می‌کرد! روز اول به مدرسه رفتم باید این دعا را حفظ می‌کردم «رب یسر و لما تیتر رب تمین بالخیر» یعنی «آفریدگارا کارم را آسان کن. نگذار سخت بگذرد. تو کارم را به خیر بگردان» ”

شاه،بی‌بی،سربازنویسنده: ولادیمیر ناباکوفRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ عنوان رمان اشاره به ورق های بازی دارد و کنایه ای از یک مثلث عشقی است. "مارتا" و "درایر" زن و شوهر ثروتمندی ساکن برلین هستند که با ورود فرانتس(قوم و خویش درایر)رابطه شان شکل دیگری به خود می گیرد. ناباکوف از زبانی با طراوت و کنایه آمیز برای پیشبرد داستانش بهره می گیرد و در لحظات بسیاری با استفاده از لحنی شوخ ما را به خنده می اندازد، ولی سرانجام با پایانی تراژیک غافلگیرمان میکند. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools