نگاهی اجمالی به کتاب“ دو سال است که پل هانسن دوران محکومیت خود را در زندان ایالتی مونترال میگذراند. او با هورتون که در قتلی مشارکت داشته، همسلول است…
هانسن سرپیشکار مجتمع ساختمانی اکسلسیور بوده است؛ جایی که در آن استعداد سرایداری، باغبانی و مباشریاش را به نمایش گذاشت و مهمتر از همه، یاور و تسلیبخش افراد اندوهگین بود. او در حین خدمت کردن به یکی از ساکنان ساختمان، با دختری به نام وینونا آشنا میشود که خلبان هواپیمای آبنشین و شغلش جابجا کردن مرسولات و افراد بر فراز ابرهاست. همهچیز بهزودی دستخوش تغییر میشود. فردی جدید مدیریت اکسلسیور را برعهده میگیرد، درگیری آغاز میشود و حادثهای غریب رخ میدهد… ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ آنگاه که عشق و درد به هم میآمیزند؛ آنگاه که لحظهای عشق در رگانت میجوشد و گاه درد جانت را در مینوردد ....
ابراهیم که در هیاهوی استانبول، این شهر زنده و پر اتفاق، زندگی معمولی و یکنواختی دارد، با شنیدن خبر مرگ حسین، دوست دوران کودکیاش، به زادگاهش برمیگردد.در آن شهر قدیمی، به دنبال سرنوشت حسین که با عشق و زخم آغاز شده و به مرگ در امریکا انجامیده، روانه میشود و به نام ملکناز میرسد؛ دختر ایزدی و سرآغاز پیوند و جدایی ... ”