اندر حماقت حکمت

کتاب صوتی

کتاب صوتی اندر حماقت حکمت

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از

96 تعبیر تازه از سخنان و نقل قول‌های آشنا

نام اصلی: in the folly of wisdom

ناشر: نشر ققنوس

سال چاپ: 1393

شابک:

دسته بندی: دیدگاه

خلاصه:

بهترین حکایت‌ها و ضرب‌المثل‌ها و نقل قول‌ها مفاهیم مهمی را در قالب چند کلمه کوتاه می‌گنجانند . اما ممکن است همین چند کلمه خیلی گول‌زننده باشد . شاید بهتر است بدانید که هر ضرب‌المثلی یک نمونه مشابه و یک نمونه متضاد دارد . از این طرف می‌گوییم نرود میخ آهنین در سنگ و از آن طرف مدعی می‌شویم که ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است . یک دفعه می‌گوییم یک دست صدا ندارد اما بعد می‌گوییم آشپز که دو تا شد غذا یا شور می‌شود یا بی‌نمک . اما فکر نکنید این تناقض‌ها اثر یکدیگر را خنثی می‌کنند و دست ما را خالی می‌گذارند . بلکه باید بدانید هر کدام از این سخنان فقط قسمتی از واقعیت را در بر می‌گیرند . این عبارات تنها زمانی ما را به گمراهی سوق می‌دهند که به جای تشخیص چیزهایی که در آن پنهان است فکر کنیم اینها خود حقیقتند . باید گفت اینطور نیست که هر کسی برای هر چیزی ضرب‌المثلی در آستین دارد ، در مورد هیچ چیز تفکر نمی‌کند . یک طوطی که چیزی جز سخن بزرگان بر زبان نمی‌راند خودش صاحب آن دارایی نمی‌شود . به همین دلیل است که بسیاری از این سخنان حکیمانه که طوطی‌وار تکرارشان می‌کنید اگر بدون تفکر و تأمل تکرار شوند حالتی حماقت‌گونه به خود می‌گیرند . این کتاب جزو آن دسته کتاب‌هایی است که باید ساعت‌‌ها در موردش به بحث و گفتگو نشست . این کتاب نه یک کتاب مرجع است و نه راهنما ، بلکه برای آن نگاشته شده تا شعله تفکر افراد اهل فکر را بیشتر دامن بزند .

بشنوید:

هنرمندان:
صدابردار سروش اعتصامی
کارگردان رضا عمرانی
تهیه کننده راضیه هاشمی

مدت زمان اثر: 7 ساعت و 12 دقیقه

...

...

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

کتاب صوتی توهم آگاهی توهم آگاهی

فیلیپ فرنباخ

کتاب صوتی نیلوفر و مرداب نیلوفر و مرداب

تیچ نات هان

کتاب صوتی بندباز بندباز

ساسان حبیب‌وند

کتاب صوتی فهم فلسفه فهم فلسفه

جون ا. پرایس

کتاب صوتی اندر حماقت حکمت اندر حماقت حکمت

جولیان بگینی

تازه‌های ماه‌آوا

حماسه ویچر- جلد اول آخرین آرزونویسنده: آنجی سپکوفسکیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ گرالت، ویچر اهل ریویا، جنگجویی است که خود سپکوفسکی او را مانند تیر از کمان رهاشده صاف و ساده می‌داند؛ اما دنیا و سرنوشتی که گرالت را احاطه کرده چنان پیچیده است که سادگی او به طرز دیوانه‌واری عمیق و بامعنی جلوه می‌کند. شاید نگاه اول فقط با یک هیولاکش حرفه‌‎ای که برای پول کار می‌کند روبه‌رو باشیم؛ اما گرالت معمولاً با انسان‌هایی سروکار دارد که هر هیولایی را شرمنده می‌کنند و این انسان‌ها هستند که مجبورش می کنند… بخشی از کتاب: او لحظه‌‌ای جلوی مسافرخانه‌‌ی ناراکورت پیر ایستاد، به صداها گوش فرا داد. طبق معمول، در این ساعت، مسافرخانه شلوغ بود. مرد غریبه داخل نشد. اسبش را به پایین خیابان هدایت کرد، به سمت مسافرخانه‌‌ی کوچک‌تری به ‌نام روباه. این مهمانسرا محبوبیت خاصی نداشت و تقریباً خلوت بود. صاحب مسافرخانه سرش را از پشت بشکه‌‌ای خیارشور بیرون آورد و غریبه را برانداز کرد. تازه‌‌وارد که هنوز کت بر تنش بود، ساکت و بی‌‌حرکت جلوی پیشخوان ایستاده بود. - چی بیارم؟ غریبه گفت: «آبجو.» صدایش خوشایند نبود. مسافرخانه‌‌‌‌‌‌دار دستش را با پیش‌‌بند پارچه‌‌ای پاک کرد و یک لیوان سفالی برایش آورد. غریبه سن زیادی نداشت؛ اما موهایش تقریباً سفید بود. زیر کتش یک جلیقه‌‌ی کهنه‌‌ی چرمی پوشیده بود که با بند روی گردن و شانه‌‌هایش بسته شده بود. وقتی کتش را درآورد افراد دوروبرش متوجه شدند شمشیری حمل می‌‌کند که البته به‌خودی‌خود موضوع غیرطبیعی‌‌ای نبود، تقریباً هر مردی در ویزیم یک سلاح همراه خود داشت؛ اما هیچ‌کس شمشیرش را مثل یک کمان یا تیردان به پشتش نمی‌‌بست. غریبه کنار مشتری‌‌های دیگر که پشت یک میز بودند ننشست. همان‌‌جا جلوی پیشخوان ایستاده بود و به مسافرخانه‌‌دار خیره شده بود. هرازگاهی محتویات لیوانش را مَزه‌‌مَزه می‌‌کرد. - برای شب یه اتاق می‌‌خوام. مسافرخانه‌‌دار با غرولند گفت: «جا نداریم.» به چکمه‌‌های غریبه نگاه کرد که خاکی و کثیف بودند. «ناراکورت پیر رو امتحان کن.» - ترجیح می‌‌دم همین‌‌جا بمونم. «گفتم که جا نداریم.» مسافرخانه‌‌دار بالاخره لهجه‌‌ی غریبه را تشخیص داد، اهل ریویا بود. «پولش رو می‌‌دم.» تازه‌‌وارد آهسته صحبت می‌‌کرد، انگار که خودش هم مطمئن نبود و بعد اتفاقی که نباید می‌افتاد، افتاد. مرد آبله‌‌روی دیلاقی _ که از لحظه‌‌ی ورود تازه‌‌وارد چشم‌‌ از او برنداشته بود _ بلند شد و سمت پیشخوان آمد. دو رفیقش نیز همراه با او بلند شدند، بافاصله‌ی دو قدمی پشت سرش ایستادند. مرد آبله‌‌رو درست کنار تازه‌‌وارد ایستاد و با خشونت گفت: «به تو اتاق نمی‌‌دیم، ولگرد ریویایی. در ویزیم به کسایی مثل تو احتیاجی نیست. این شهر آبرو داره!» غریبه، لیوان در دست قدمی به عقب رفت. نگاهی به مسافرخانه‌‌دار انداخت؛ اما او رویش را برگرداند. حتی به ذهن مسافرخانه‌‌دار نرسید که از مرد ریویایی دفاع کند. به‌هرحال، چه کسی از ریویایی‌‌ها خوشش می‌آمد؟ ”

کافه‌ای به نام چرانویسنده: جان پی استرلکیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ کتاب کافه‌ای به نام چرا اولین کتاب استرلکی است که در سال 2002 به چاپ رسید. استرلکی اولین چاپ این کتاب را خودش به چاپ رساند. این کتاب موفقیت بسیاری در بیست و چهار کشور دنیا کسب کرد و توانست در مدت یک سال بیش از ده هزار نسخه به فروش برساند. این کتاب در کشور‌های اتحادیه‌ی اروپا در ردیف پرفروش‌ترین کتاب سال 2018 برای هفته‌های متوالی قرار داشت. نام اولیه‌ی این کتاب چرا اینجا هستید بود که در چاپ‌های بعدی به کافه‌ای به نام چرا تغییر نام داد. کافه‌ای به نام چرا در نگاه اول ممکن است یک رمان کوتاه به نظر برسد اما پس از اندکی مطالعه‌ی آن مشخص خواهد شد که متن کتاب به شدت تمثیلی است. تا جایی که بهتر است این کتاب را به جای طبقه‌بندی در کتاب‌های داستانی، در حوزه‌ی روانشناسی خودسازی جای داد. نویسنده در فصل انتهایی این کتاب که عنوان موخره دارد از این تمثیل‌ها رمز گشایی می‌کند و به تدریج به تعیین هدف اصلی و واقعی کتاب در راستای کمک به دستیابی خوانندگان به معنای حیات مبادرت می‌ورزد. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools