نگاهی اجمالی به کتاب“ برای نخستین بار خودش را به مرگ نزدیک میدید، ترسی که وجودش را فرا گرفته و نفسش را بریده بود، ربطی به مرگ خودش نداشت؛ بلکه به خاطر ماجرای مرموزی بود که از آن سر در نمیآورد. ترس از اینکه در آن ماهها چه رخ خواهد داد و تا کی این قصه ادامه خواهد داشت و در این اندک روزهای بودنش چه بر او خواهد گذشت، پنداری به ساعتی بیعقربه چشم دوخته بود. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ زنبق دره تراژدی عشقی پاک و بیفرجام است که در آن پسر جوانی عاشق زنی با دو فرزند رنجور و بیمار و همسری پیر و نیمه مجنون میشود. پسر در تمام دوران زندگی خود محروم از چشیدن محبت پدر و مادر بوده است. زن در دو راهی عشق و خانوادهی خود قرار میگیرد و از آنجا که زنی است مذهبی و متعهد به قوانین خشک و سختگیرانهی کاتولیک و کلیسا، تا مدت مدیدی برای عشق خود نهیب میزند اما گویی چشمهی جوشان عشق در وجود این زن خشکی نمیپذیرد و هر لحظه او را تشنهی چشیدن آن عشق و لذاتش میکند. چنانچه طی رخداد حوادثی، زن نسبت به مذهب و دین خود دچار شک و تردید میشود و به ناگاه زندگی خود را پوچ و از دست رفته میپندارد. ”