لحظه‌های ناب و حقیقی

کتاب صوتی

کتاب صوتی لحظه‌های ناب و حقیقی

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از

نام اصلی:

ناشر: نشر نسل نواندیش

سال چاپ: 1399

شابک:

خلاصه:

قلب مشتاق در جستجوی لحظه‌های واقعی، لحظه‌های واقعی و زندگی کردن، لحظه‌های واقعی و روابط و راه رسیدن به لحظه‌های واقعی عنوان بخش‌های کتاب است. در تضیح پشت جلد آمده است: «ایگل وین یارن: چنانچه امسال می‌خواهید فقط یک کتاب بخوانید، لحظه‌های ناب را انتخاب کنید. زیرا این کتاب درباره لحظه‌های حقیقی و ناب صحبت می‌کند همان چیزی که زندگی با آن معنا می‌یابد. دیباک چوپرا: این کتاب، کتابی فوق‌العاده و استثنایی است که قلب و روحتان را سرشار خواهد کرد.»

بشنوید:

هنرمندان:
صدابردار فروغ بهرامی
تهیه کننده راضیه هاشمی

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

تازه‌های ماه‌آوا

نگاهی اجمالی به کتاب

“ جنازه ی سریوستاس در کاخ اقامتگاهش پیدا شده است در حالیکه با جسم سنگینی سرش متلاشی شده وهمسر او لیدی براکنستال نیز در وضعیت روحی نامناسبی به سر می‌برد .کارآگاه جوان هاپکینز که مسئول پیگیری پرونده‌ی این جنایت است از هولمز درخواست می‌کند برای یافتن قاتل یا قاتلین خود را در اسرع وقت به کاخ ابی گرنج برساند. ”

و چشم‌هایش کهربایی بودنویسنده: مهری بهرامیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ و چشم‌هایش کهربایی بود رمانی است که از دریچه‌ای نو و با دیدی خلاقانه به تقابل میان «هستی و نیستی» می‌پردازد. رمانی که راویانش یگانه و منحصربه‌فردند. تسبیح میان دستان هاشم، چادر مشکی زهره، موازییک‌های کف حیاط، انگشتر و جنینی که از زهدان مادر رانده شده، هر یک به تنهایی جهانی تکان‌دهنده را به تصویر می‌کشند و روایتگر ترس‌ها، تشویش‌ها، آرزوها و ناکامی‌های آدم‌های درون داستان‌اند... . در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم: از همین‌جا پیداست و می‌بینمش زن چشم عسلی را. خودش است، مثل همیشه کتابی در دست دارد و پشت به ما ایستاده است کنار درخت. تا برسیم نزدیک، همان‌طور که توی هوا می‌چرخم زن هم می‌چرخد انگار و درخت هم وارونه می‌شود. چقدر قد کشیده است این درخت. چرخ که می‌زنم. درختِ وارونه ریشه‌هایش توی هوا می‌ماند. سه هزار و بیست و سه سال پیش است انگار و من می‌خواهم از ریشه‌ها خودم را برسانم به تنه درخت. خودم را برسانم به یک زخم عمیق. هاشم مکث می‌کند دیگر نمی‌چرخاندم، شاید یادش افتاده که نخم نازک شده است. درخت می‌ماند همان‌جا و زن چشم عسلی هم. زن رو برمی‌گرداند و انعکاس رنگ مهره‌هام توی عسلی چشم‌هاش بی‌قرارم می‌کند... . ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools