دربارۀ ماه آوا

نام شرکت:

نشر سپید ماه آوا

شماره ثبت:

42757

شناسۀ ملی:

14007074594

عضو مجمع ناشران دیجیتال کودک و نوجوان

گروه فرهنگي نشر سپید ماه آوا فعاليت خود را به صورت رسمي و حرفه اي در زمينه ي توليد و نشر كتاب هاي گويا، مجلات صوتي ، نمايشنامه هاي صوتي ، پادكست و ساير آثار فرهنگي شنيداري به صورت آنلاين و غيرآنلاين گسترش داده است.

اين تيم با همكاري گويندگان و كارگردانان ارشد راديو نمايش و بازيگران سينما و تأتر و مديران دوبلاژ و دوبلور هاي ارشد ، به همراه برترين و معتبرترين ناشرين كتاب كشور ، سعي در توليد آثار شنيداري باكيفيت براي مردم عزيز كشورمان مي باشد.

اين فعاليت ها در راستاي توسعه ي فرهنگ مطالعه و با درنظر گرفتن طيف وسيع علاقمندي مخاطبان مي باشد.

ماه آوا با برگزاري دوره هاي آموزشي گويندگي در جهت جذب گوينده هاي برتر و اجراي راديوتأتر و نمايشنامه خواني سعي در ارتقاء كيفيت آثار شنيداري دارد.

با اميد و حمايت شنوندگان عزيز

تهیه کننده و مدیرعامل:

راضیه هاشمی

ceo@maahava.com مشاور هنری و مدیر تیم تولید:

رضا عمرانی

مدیر تبلیغات:

مهدی شاه حسینی

طراح وب سایت و مدیر آی تی:

محسن کیاندوست

طراح گرافیک:

ریحانه هاشمی، احمد غلامی

مدیر امور قراردادها:

محسن دلدار

مدیر تیم فنی:

آرش رستمی

شبکه های اجتماعی:

سروش اعتصامی

marketing@maahava.com مدیر آموزش:

راضیه هاشمی

روابط عمومی:

سمیه علیپور

قوانین و مقررات

تازه‌های ماه‌آوا

مرد کوچکنویسنده: آلفونس دودهRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ دانیل اِسِت در آغاز جوانی به دلیل مشکلات اقتصادی پدر مجبور می‌شود برای تأمین معاش خود به سختی کار کند. او که سودای احیای خانه‌ی پدری را در سر دارد،‌ باید در محیط رنگارنگ شهر پاریس از دوراهی عشق و هوس یکی را انتخاب کند و به رنج‌های خود پایان دهد. ”

سیزده دلیل براینویسنده: جی اشرRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ با تمام عضلات بدنم که باهم متحدانه می‌خواهند از حال بروم، مقابله می‌کنم. همه‌ی عضلاتم انگار باهم از من می‌خواهند به مدرسه نروم. می‌خواهند به‌جای دیگری بروم و تا فردا پنهان شوم؛ ولی اهمیتی نداشت، هر وقت به مدرسه برمی‌گشتم، مجبور بودم با آن آدم‌های داخل نوارها روبه‌رو شوم. به ورودی پارکینگ نزدیک می‌شوم. جایی که تخته‌سنگ بزرگ و حکاکی شده‌ای با پیچکی که به دور پایه‌ی آن پیچیده شده قرار دارد. روی آن نوشته یادبودِ سال 1993. در طول این سه سال، بارها از جلوی این تخته‌سنگ عبور کرده‌ام؛ اما هیچ‌وقت پارکینگ را به این شلوغی ندیده بودم. حتی یک‌بار، چون هیچ‌وقت این‌قدر دیر به مدرسه نمی‌آمدم. تا امروز. به دو دلیل. یک: بیرون دفتر پُست منتظر ایستاده بودم. منتظر بودم باز کند تا جعبه کفشی پر از نوار کاست را پُست کنم. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools