الهام غفارزاده

از این هنرمند بشنوید:
گوینده:
  • کتاب صوتی - اولین پاسپورت من - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

راه به قدم های تو روشن می شودنویسنده: هاکان منگوچRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ از همان لحظه که به‌عنوان انسان پا به این جهان پرسروصدا گذاشتیم، فکرها و استدلال‌های گوناگون هم با ما به این جهان قدم گذاشتند. همین فکرها که البته خیلی از مواقع به کمکمان آمده‌اند، گاهی به دشمن درجه‌یک ما بدل می‌شوند. می‌خواهیم کار جدیدی را شروع کنیم اما موانع ذهنی خودساخته، جلوی ما را می‌گیرند. همه چیز در امن و امان است اما نگرانی‌های گوناگون به ذهنمان هجوم می‌آورند که مبادا خطری در راه باشد. خب، می‌بینید که دستگاه پرقدرت مغزمان همیشه در حال فعالیت است اما این پرکاری گاهی به ضرر ما تمام می‌شود. بله، آرامش، شادی و رضایت از زندگی در جدال با افکار بیهوده و اضطراب‌ها شکست خورده و برای همیشه ما را تنها می‌گذارند. هاکان منگوچ که می‌توان او را از صوفیان مدرن دانست با تعمق در ابیات مولوی و سیر در اندیشه‌های بی‌کران این شاعر، آثاری را تألیف کرده که از پرطرفدارترین کتاب‌های روانشناسی هستند. ”

همسر دوست داشتنی مننویسنده: سامانتا داونینگRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ کتاب همسر دوست ‌داشتنی من از پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز و یو‌اس‌ای تودی بوده و نامزد جایزه ادگار به‌عنوان بهترین رمان اول را با خود یدک می‌کشد. - پشت جلد کتاب همسر دوست ‌داشتنی من: داستان عاشقانه ما بسیار ساده به‌نظر می‌رسد. من با زنی بی‌نظیر ملاقات کردم. ما عاشق شدیم و ازدواج کردیم. بچه‌دار شدیم و به حومه شهر نقل ‌مکان کردیم. شیرین‌ترین رؤیاها و تاریک‌ترین رازهایمان را باهم در میان گذاشتیم. و سپس… از هم خسته شدیم. ما مثل همه زوج‌های معمولی دیگر هستیم. همسایه شما، والدینِ دوست فرزندتان و آشناهایی که دوست دارید آنها را به شام دعوت کنید. همه ما رازهایی داریم که باعث بقای ازدواجمان می‌شود. تنها تفاوت ما این است که رازمان با قتلی همراه است… - قسمتی از متن کتاب: او به این طرف و آنطرف میرود، کیفش را در یک سمت می‌اندازد و کفش‌هایش را هم در سمت دیگری از پا درمی‌آورد. دو لیوان پر از شراب را می‌بینم و او به سمت اتاقش راهنمایی‌ام می‌کند. بعد برمی‌گردد تا نگاهم کند و لبخند می‌زند. با گذشت زمان پترا به نظرم جذابتر می شود، حتی موهای ساده و صافش به نظرم درخشنده می‌آیند و برق می‌زنند. بله به‌خاطر اثر نوشیدنی الکلی‌ست که این‌طور به نظر می‌رسد اما به‎خاطر خوشحالی پترا هم هست که چنین حسی دارم. حس می‌کنم مدت هاست آنقدر خوشحال نبوده و نمی‌دانم به چه دلیل. همین که پترا جذاب است برایم کافیست. به سمتم می‌آید، بدنش گرم است، نفسش در شراب غوطه‌ور می‌شود. لیوان شراب را از من می‌گیرد و روی میز کنار تخت می‌گذارد. تا وقتی‌که در تاریکی هستیم و تنها نور صفحه موبایلم اتاق را روشن نگه داشته، نوشیدنم را ادامه می‌دهم. برای هم مرتب حرف‌هایمان را تایپ می‌کنیم، از حرفهای‌مان خنده‌مان می‌گیرد و می‌خواهیم بیشتر باهم آشنا شویم. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools