نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب همسر دوست داشتنی من از پرفروشترینهای نیویورکتایمز و یواسای تودی بوده و نامزد جایزه ادگار بهعنوان بهترین رمان اول را با خود یدک میکشد. - پشت جلد کتاب همسر دوست داشتنی من: داستان عاشقانه ما بسیار ساده بهنظر میرسد. من با زنی بینظیر ملاقات کردم. ما عاشق شدیم و ازدواج کردیم. بچهدار شدیم و به حومه شهر نقل مکان کردیم. شیرینترین رؤیاها و تاریکترین رازهایمان را باهم در میان گذاشتیم. و سپس… از هم خسته شدیم. ما مثل همه زوجهای معمولی دیگر هستیم. همسایه شما، والدینِ دوست فرزندتان و آشناهایی که دوست دارید آنها را به شام دعوت کنید. همه ما رازهایی داریم که باعث بقای ازدواجمان میشود. تنها تفاوت ما این است که رازمان با قتلی همراه است… - قسمتی از متن کتاب: او به این طرف و آنطرف میرود، کیفش را در یک سمت میاندازد و کفشهایش را هم در سمت دیگری از پا درمیآورد. دو لیوان پر از شراب را میبینم و او به سمت اتاقش راهنماییام میکند. بعد برمیگردد تا نگاهم کند و لبخند میزند. با گذشت زمان پترا به نظرم جذابتر می شود، حتی موهای ساده و صافش به نظرم درخشنده میآیند و برق میزنند. بله بهخاطر اثر نوشیدنی الکلیست که اینطور به نظر میرسد اما بهخاطر خوشحالی پترا هم هست که چنین حسی دارم. حس میکنم مدت هاست آنقدر خوشحال نبوده و نمیدانم به چه دلیل. همین که پترا جذاب است برایم کافیست. به سمتم میآید، بدنش گرم است، نفسش در شراب غوطهور میشود. لیوان شراب را از من میگیرد و روی میز کنار تخت میگذارد. تا وقتیکه در تاریکی هستیم و تنها نور صفحه موبایلم اتاق را روشن نگه داشته، نوشیدنم را ادامه میدهم. برای هم مرتب حرفهایمان را تایپ میکنیم، از حرفهایمان خندهمان میگیرد و میخواهیم بیشتر باهم آشنا شویم. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ کلیهی وقایع داستان از مرداد 1332 آغاز میشوند و تا بهمن 1357 ادامه پیدا میکنند. در این بازهی زمانی پرالتهاب، همچنان که جریانهای سیاسی و معترضین پا به میدان مبارزه میگذارند، باران نیز رفتهرفته به دنیای سیاست وارد میشود. کتاب صوتی مدار صفر درجه را میتوان نوعی داستان نمادین دانست. با بیداری و آگاهی باران نسبت به اوضاع زمانهاش، در حقیقت ایرانی را میبینیم که بهتدریج به آگاهی و بینش جمعی میرسد.
احمد محمود همزمان با ایران آشفتهی پهلوی، خانوادهی نابهسامان باران را نیز برایمان ترسیم میکند. «بابان»، «نوروز»، «برزو»، «خاور»، «بیبی سلطنت»، «بلقیس» و «نوذر» خانوادهی فقیر و پرآشوب باران را تشکیل میدهند؛ در خانهای قدیمی که نداری و بیپولی از سرتاپای آن میبارد. پدری که در راه مبارزه با حکومت کشته شده، برادری ناخلف، خواهری که در حسرت داشتن کودک است و برادری که طعمهی کوسهها شده، همه نشان از خانوادهای روبهزوال دارند که برای بهبود اوضاع دستوپا میزند. ”