آنیک کوژان

از این نویسنده بشنوید:
نویسنده:
  • کتاب صوتی - حرمسرای قذافی - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

فکر کردن بی درنگ و با درنگنویسنده: دانیل کاهنمنRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ در نگاه رایج، انسان موجودی عقلانی است که اغلب بر مبنای منطق تصمیم می‌گیرد؛ اگر هم گاهی از مسیر عقل منحرف می‌شود، ریشه آن را معمولاً باید در احساسات و هیجاناتی چون خشم، ترس، یا نفرت جُست. از دهه هفتاد میلادی، دانیل کاهنمن و آموس تورسکی این نگاه را به چالش کشیده‌اند. آنان با طراحی آزمایش‌هایی ساده، اما هوشمندانه، نشان داده‌اند که ریشه بسیاری از خطاهای فکری ما نه‌فقط در هیجانات بلکه در دستگاه شناخت ماست. پژوهش این دو دانشمندِ روان‌شناس تأثیری ژرف بر علوم اجتماعی گذاشت و توجه رشته‌های گوناگون، از فلسفه و حقوق گرفته تا سیاست و پزشکی، را جلب کرد؛ در این میان شاید بیشترین بهره را علم اقتصاد برد، چنان که شاخه‌ای جدید به نام «اقتصاد رفتاری» شکل گرفت و در سال 2002 جایزه نوبل را در اقتصاد به کاهنمن اهدا کردند. کتاب حاضر چکیده سال‌ها پژوهش نویسنده آن درباره شگفتی‌ها و کاستی‌های ذهن انسان است، موجودی که می‌پندارد پادشاه افکار خویش است و فقط به اراده خود تصمیم می‌گیرد. به گواه این کتاب اما، عوامل دیگری هم هستند که در شکل‌گیری باورها، تصمیم‌ها و سلیقه‌های ما سهم دارند؛ شاید گریزی از آن‌ها نباشد، اما می‌توان با شناختشان منطقی‌تر فکر کرد و عاقلانه‌تر تصمیم گرفت. «این کتاب شاهکاری به قلم اندیشمندی بزرگ است، کتابی خواندنی، حکیمانه و عمیق. بی‌درنگ آن را بخرید، اما با‌درنگ بخوانیدش. شیوه تفکر شما به جهان و به زندگی شخصی‌تان را دگرگون خواهدکرد.» ”

معمای کارائیبنویسنده: آگاتا کریستیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ آگاتا کریستی نویسنده انگلیسی داستان‌های جنایی و ادبیات کارآگاهی با نام مستعار مری وستماکوت داستان‌های عاشقانه و رومانتیک نیز می‌نوشت. اما شهرت اصلی اش به خاطر 66 رمان جنایی اوست. داستان‌های آگاتا کریسیتی، به خصوص آن دسته که درباره ماجراهای کاراگاه هرکول پوآرو یا خانم مارپل هستند. نه تنها لقب ملکه جنایت را برای او به ارمغان آوردند بلکه او را به عنوان یکی از مهم‌ترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و تکامل داستان‌های جنایی کوشیده‌اند نیز معرفی و مطرح کردند. - بخشی از کتاب: سرگرد مکث کرد و سپس عکس کوچکی را از لابلای محتویات کیفش بیرون کشید. به دقت به آن نگریست و گفت:«میل دارید عکس یک قاتل را ببینید؟» سرگرد داشت عکس را به دست خانم مارپل می‌داد که یکباره حرکت دستش متوقف شد. انگار خشکش زده بود. بیش از پیش به قورباغه‌ای چاق و چله شباهت پیدا کرده بود. به ظاهر سرگرد پال گریو از بالای شانه راست خانم مارپل شیئی یا شخصی را دیده و ماتش برده بود؛ دقیقا به همان جهتی نگاه می‌کرد که صدای نزدیک شدن قدم‌ها از آن سو به گوش می‌رسید. «این غیرممکن است. منظورم...» سرگرد با عجله همه چیز را در کیفش چپاند و آن را در جیبش گذاشت. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools