نگاهی اجمالی به کتاب“ فرانکنشتاین دانشمند جوان و جاه طلبی است که با استفاده از کنار هم قرار دادن تکههای بدن مردگان و اعمال نیروی الکتریکی جانوری زنده به شکل یک انسان و با ابعادی اندکی بزرگتر از یک انسان معمولی میسازد. موجودی با صورتی مخوف و ترسناک که بر همه جای بدنش رد بخیههای ناشی از دوختن به چشم میخورد. این موجود تا بدان حد وحشتناک است که همگان، حتی خالقش از دست شرارتهای او فرار میکنند. هیولایی که خالقش نیز نمیتواند آن را کنترل کند و خود مقهور آن میشود. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ در کتاب پیش رو، ریچارد برانسون رمز و راز موفقیت خود را در زندگی، که تابع دیدگاه کلنگرانه اوست، با ما در میان میگذارد تا با به کارگیری آنها ما نیز به اهداف فردی خود دست یابیم. او از طریق همین نکات که در کتاب آنها را «درسهای» خود مینامد، پس از ترک تحصیل در نوجوانی ابتدا کسب و کار خود را با تأسیس مجلهای برای هم سن و سالانش آغاز میکند. سپس با آگاهی از فقدان مرکز مشاورهای که به طور خاص به امور و دغدغههای نوجوانان بپردازد، مرکز مشاورهای تأسیس میکند. او در راستای اهداف نوعدوستانه و البته به واسطه اعتقاد راسخش در ارتباط با جداییناپذیری کار و تفریح از هم، شرکت موسیقی ویرجین را بنیانگذاری میکند. پس از آن، او در پی ذهن جستجوگر و چالشپذیرش شرکتهای هواپیمایی، قطار، و فضانوردی ویرجین را نیز که هر یک در حوزه خود پیشرو هستند، به جامعه عرضه میدارد. او هرگز در کنار کسب درآمد، کمکهای خیرخواهانه خود را فراموش نکرده و ثروت و اعتبار خود را برای هرگونه کمکی به همنوعانش به کار میگیرد. سپس تا جایی پیش میرود که جان خود را نیز به خطر انداخته و در جنگ عراق با کویت، خود برای آزادی هممیهنانش که به دست صدام اسیر شدهاند، حضور مییابد. در جایجای این کتاب میتوان تأثیری که او از افراد مختلف در زندگیاش گرفته را مشاهده کرد. او از تجربیات افراد، همواره درس گرفته و زندگی خود را آنطور که میخواسته، با تلفیق لذت و تلاش به سوی موفقیت پیش برده است. ”