نگاهی اجمالی به کتاب“ اگر میخواهی دلیل واقعی سبک زندگی فعلی خود را بدانی و دریابی که چگونه میتوانی زندگیات را به شیوهای مثبت تغییر دهی، این کتاب به زبانی ساده دستورالعملهایی را در اختیار تو قرار میدهد.
در میان تمام کتابها و منابعی که با موضوع خلق زندگی ایدهال خواندهام، این کتاب بهترین و مناسبترین آچار فرانسه بهشمار میرود. مایکل لوسیر در این کتاب نهتنها چگونگی بهبود وضعیت زندگی را به شما میآموزد، بلکه میتوانید این تغییر را احساس کنید. او به خواننده میآموزد که چطور آگاهانه اتفاقات خوب را جذب و اتفاقات ناخوشایند را دفع کند. اگر بخواهم هدیهای ارزشمند به کسی بدهم، آن هدیه همین کتاب است.
آنچه کتاب «قانون جذب» را از دیگر آثار منتشر شده متمایز میکند این است که در این کتاب، خواننده حس میکند مطالب با سبک یادگیری او هماهنگ هستند. این کتاب به شیوهای نوشته شده است که هر بخش، بر بخش قبلی استوار است و مانند هر دستورالعمل آموزشی دیگری، میتوانید از ابزار، تمرینها و نسخههای این کتاب بهره بگیرید تا با قانون جذب مرتبط شوید. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ رمان آناکارنینا نوشتهی لییو تولستوی، نویسندهی روس است و سروش حبیبی آن را به فارسی برگردانده است. این کتاب برای اولین بار در سال 1878 به چاپ رسید و خود تولستوی آن را اولین کتاب واقعی خود میدانست. آناکارنینا رمان پیچیدهای است که بیش از دوازده شخصیت اصلی دارد. موضوع رمان در مورد خیانت، ایمان، خانواده، جامعهی اشرافی روسیه، ازدواج، آرزو و زندگی روستایی است. داستان در مورد رابطهی خارج از ازدواج آنا با افسری جوان به نام ورونسکی است. این رابطه رسوایی زیادی برای هر دو به همراه میآورد و بیشتر موجب فروپاشی روابط و زندگی آنا میشود. یکی از اصلیترین مضامین رمان این است که: «هیچکس نمیتواند شادی خود را بر روی درد و رنج شخص دیگر بنا نهد.» به گفتهی بسیاری، شخصیت لوین در رمان درست مانند شخصیت اصلی تولستوی است. انگار که نویسنده عقاید خود را از زبان این شخصیت به مخاطب عرضه میکند. از طرفی نام تولستوی لییو است و نام خانوادگی روسی لوین هممعنا با لییو است. لوین از کیتی به همان روشی خواستگاری میکند که تولستوی از سوفیا (همسرش) خواستگاری کرده است. هماکنون تولستوی را به عنوان نویسندهای مشهور میشناسند؛ اما او در دوران خود یک مبدع بزرگ در زمینهی نویسندگی بود. استفاده از مونولوگ درونی امروز شاید امری عادی باشد؛ اما خود تولستوی برای اولین بار در رمان آناکارنینا از آن استفاده کرد. روشی که باعث میشود شخصیتها بدون واسطه در مورد افکار و احساسات خود صحبت کنند. نویسندههای پیشین مانند شکسپیر در نمایشنامهها از این روش استفاده میکردند؛ اما هیچگاه در رمانها از آن استفاده نشده بود. مونولوگ درونی باعث همدلی زیاد مخاطب با شخصیت میشود و باعث میشود از نزدیک انگیزههای شخص را درک کنیم. ”