نگاهی اجمالی به کتاب“ «هری مورگان» پیرمرد سادهدلی است که سالها ناخدا بوده و به ماهیگیری میپرداخته اما پس از برخورد با یک گردشگر ثروتمند زندگیاش زیرورو میشود. داستان از این قرار است که هری قایق خود را به مدت سه هفته در اختیار گردشگر میگذارد تا او نیز پس از استفاده از قایق مبلغی را بهعنوان کرایه به هری بپردازد اما برخلاف انتظار، گردشگر پولی به او پرداخت نمیکند و اعتراض هری هم بینتیجه میماند. این ناخدای کهنهکار که به هر قیمتی شده باید از پس مخارج زندگی بربیاید، تصمیم میگیرد به کارهای غیرقانونی مانند قاچاق انسان، الکل و یا فراری دادن مارکسیستها روی بیاورد. اینجاست که مخاطب از خود میپرسد: آیا انسانیت برای همیشه در مقابل نیازهای مادی رنگ باخته یا هری بار دیگر ارزش انسان بودن را در قبال پول و ثروت ثابت خواهد کرد؟
کتاب صوتی داشتن و نداشتن نخستین رمانی نیست که ارنست همینگوی، نویسندهی برندهی جایزهی نوبل، در آن از ارزشهای انسانی برایتان میگوید. این نویسنده گاه در رمانی مانند «پیرمرد و دریا» زبان به ستایش ارادهی پایانناپذیر آدمی میگشاید و گاهی هم در داستانی مانند کتاب پیشرو، مرثیهای برای ارزشهای ازدسترفته میخواند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ این کتاب پیشتر با نام «ماندن در وضعیت آخر» ترجمه و منتشر شدهاست. آیا زندگی شما پشت سر هم به چیزی دلتنگ کننده بدل میشود؟ آیا هفته شما به شکلی پیش میرود که با توصیف زیر سازگار است: "هر روز صبح از خواب بیدار شدن و احساس خوبی درباره آن داشتن و دریافت نوازشهای آشنایی که تازههای روز مانند قطرات آب به سر و روی تو میپاشد و همچنین آگاهی از این که حساب بانکی ات خالی نیست و این که سردرد نداری. روز اول، عالیست! روز دوم، بله این هم عالیست! روز سوم، خوب شکایتی ندارم. روز چهارم، حرفی برای گفتن ندارم. روز پنجم، خمیازه. خدا را شکر جمعه هم از راه رسید. شب روز پنجم، افراط در نوشیدن. روز ششم، هولناک است و سرم دارد میترکد. روز هفتم، استراحت و بازیابی سلامتی." آیا این همه آن چیزیست که هست، هفتهای اندکی مصیبت بار بعد از یک هفته دلتنگ کننده دیگر، روزنامه صبحی که دور انداخته شده، فنجان شخصی قهوه که دیگری آن را برداشته و استفاده میکند، ناخنی که ریشه کرده و اذیت میکند، گلگیر اتومبیل داغان شده و "اگر امشب باران بیاید افتضاح میشود". خوب که چی؟ با توجه به این واقعیت که زندگی ما چقدر کوتاه است، برخی از ترسهایمان به نظر بسیار احمقانه و سادهلوحانه میرسند. چرا باید تمام مدت نگران این باشیم که چه وقت میتوانیم بیشتر اوقات اعتماد به نفس داشته باشیم؟ ”