بزرگ علوی

از این نویسنده بشنوید:
نویسنده:
  • کتاب صوتی - گیله مرد - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

زندگی رویایی‌تان را خلق کنیدنویسنده: کریس وایدنرRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ چند لحظه چشمانتان را ببندید و زندگی رویایی‌‌تان را مجسم کنید. زندگی‌ای را مجسم کنید که به‌راستی آرزویش را دارید. آن را می‌بینید؟ آدم‌ها را می‌بینید؟ صداها را می‌شنوید؟ آن را به‌وضوح و روشنی احساس می‌کنید؟ اگر می‌توانستیم رویاهایی را که در سر داریم به واقعیت تبدیل کنیم، زندگی باشکوه نمی‌شد؟ با این حال، در اغلب مواقع، پس از آن که رویایی را در سر می‌پرورانیم چشمانمان را باز می‌کنیم، سرمان را تکان می‌دهیم و به خودمان می‌گوییم: «حالا باید برگردم به واقعیت!» آن زندگی که برای ما رویاست، برای بعضی‌ها واقعیت است! چرا؟ چون از ما بهترند؟ چون خونشان از ما رنگین‌تر است؟ چون از ما خوش‌اقبال‌ترند؟ بدیهی است که این‌طور نیست! پس چرا آنچه برای ما رویاست برای بعضی واقعی است؟ چون آنچه را برای تحقق رویایشان لازم بوده است، انجام داده‌اند. آن‌ها پایشان را از رویاپردازی محض فراتر نهاده و آن را خلق کرده‌اند! زندگی‌ای را خلق کرده‌اند که می‌خواستند. برای تحقق زندگی دلخواهشان تلاش کرده‌اند. مسؤولیت سرنوشتشان را بر عهده گرفته‌اند. حالا، نوبت شماست! ”

همسر دوست داشتنی مننویسنده: سامانتا داونینگRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ کتاب همسر دوست ‌داشتنی من از پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز و یو‌اس‌ای تودی بوده و نامزد جایزه ادگار به‌عنوان بهترین رمان اول را با خود یدک می‌کشد. - پشت جلد کتاب همسر دوست ‌داشتنی من: داستان عاشقانه ما بسیار ساده به‌نظر می‌رسد. من با زنی بی‌نظیر ملاقات کردم. ما عاشق شدیم و ازدواج کردیم. بچه‌دار شدیم و به حومه شهر نقل ‌مکان کردیم. شیرین‌ترین رؤیاها و تاریک‌ترین رازهایمان را باهم در میان گذاشتیم. و سپس… از هم خسته شدیم. ما مثل همه زوج‌های معمولی دیگر هستیم. همسایه شما، والدینِ دوست فرزندتان و آشناهایی که دوست دارید آنها را به شام دعوت کنید. همه ما رازهایی داریم که باعث بقای ازدواجمان می‌شود. تنها تفاوت ما این است که رازمان با قتلی همراه است… - قسمتی از متن کتاب: او به این طرف و آنطرف میرود، کیفش را در یک سمت می‌اندازد و کفش‌هایش را هم در سمت دیگری از پا درمی‌آورد. دو لیوان پر از شراب را می‌بینم و او به سمت اتاقش راهنمایی‌ام می‌کند. بعد برمی‌گردد تا نگاهم کند و لبخند می‌زند. با گذشت زمان پترا به نظرم جذابتر می شود، حتی موهای ساده و صافش به نظرم درخشنده می‌آیند و برق می‌زنند. بله به‌خاطر اثر نوشیدنی الکلی‌ست که این‌طور به نظر می‌رسد اما به‎خاطر خوشحالی پترا هم هست که چنین حسی دارم. حس می‌کنم مدت هاست آنقدر خوشحال نبوده و نمی‌دانم به چه دلیل. همین که پترا جذاب است برایم کافیست. به سمتم می‌آید، بدنش گرم است، نفسش در شراب غوطه‌ور می‌شود. لیوان شراب را از من می‌گیرد و روی میز کنار تخت می‌گذارد. تا وقتی‌که در تاریکی هستیم و تنها نور صفحه موبایلم اتاق را روشن نگه داشته، نوشیدنم را ادامه می‌دهم. برای هم مرتب حرف‌هایمان را تایپ می‌کنیم، از حرفهای‌مان خنده‌مان می‌گیرد و می‌خواهیم بیشتر باهم آشنا شویم. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools