بیژن اشتری

از این نویسنده بشنوید:
برگردان:
  • کتاب صوتی - حرمسرای قذافی - ماه آوا
  • کتاب صوتی - آکواریوم‌های پیونگ یانگ - ماه آوا
  • کتاب صوتی - خودآموز دیکتاتورها - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

ذهن دیگران را بخوانیدنویسنده: دیوید جی. لیبرمنRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ آیا تا به حال این آرزو را داشته‌اید که قادر به خواندن ذهن دیگران بودید و می‌دانستید که چه در سر دارند؟ هم اکنون با استفاده از سیستمی پیشرفته و طبق اصول روانشناسی به راحتی به آرزوی خود دست پیدا می‌کنید! دکتر دیوید جی. لیبرمن در کتاب ذهن دیگران را بخوانید (You Can Read Anyone) برنامه‌ای کامل به شما ارائه می‌دهد که می‌توانید به راحتی از آن استفاده و ذهن‌خوانی کنید. لازم به ذکر است که کتاب ذهن دیگران را بخوانید اطلاعاتی درباره‌ی زبان بدن به شما نمی‌دهد. این کتاب به شما نخواهد گفت چگونه فردی را بر اساس این که به چه شکل دست‌هایش را جمع کرده یا بندکفش‌هایش را بسته است قضاوت کنید. بلکه این کتاب به شما یاد می‌دهد که چگونه متوجه شوید که هر فردی در موقعیت‌های متفاوت زندگی چه فکرها و احساساتی در سر دارد. برای مثال، می‌توانید دقیقاً بفهمید که آیا یک فروشنده، آدم بی‌‌شیله‌ پیله‌ای است یا شخصی که می‌خواهید با او دوست یا وارد معامله شوید، آدم قابل اعتمادی است یا نه. ”

و چشم‌هایش کهربایی بودنویسنده: مهری بهرامیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ و چشم‌هایش کهربایی بود رمانی است که از دریچه‌ای نو و با دیدی خلاقانه به تقابل میان «هستی و نیستی» می‌پردازد. رمانی که راویانش یگانه و منحصربه‌فردند. تسبیح میان دستان هاشم، چادر مشکی زهره، موازییک‌های کف حیاط، انگشتر و جنینی که از زهدان مادر رانده شده، هر یک به تنهایی جهانی تکان‌دهنده را به تصویر می‌کشند و روایتگر ترس‌ها، تشویش‌ها، آرزوها و ناکامی‌های آدم‌های درون داستان‌اند... . در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم: از همین‌جا پیداست و می‌بینمش زن چشم عسلی را. خودش است، مثل همیشه کتابی در دست دارد و پشت به ما ایستاده است کنار درخت. تا برسیم نزدیک، همان‌طور که توی هوا می‌چرخم زن هم می‌چرخد انگار و درخت هم وارونه می‌شود. چقدر قد کشیده است این درخت. چرخ که می‌زنم. درختِ وارونه ریشه‌هایش توی هوا می‌ماند. سه هزار و بیست و سه سال پیش است انگار و من می‌خواهم از ریشه‌ها خودم را برسانم به تنه درخت. خودم را برسانم به یک زخم عمیق. هاشم مکث می‌کند دیگر نمی‌چرخاندم، شاید یادش افتاده که نخم نازک شده است. درخت می‌ماند همان‌جا و زن چشم عسلی هم. زن رو برمی‌گرداند و انعکاس رنگ مهره‌هام توی عسلی چشم‌هاش بی‌قرارم می‌کند... . ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools