نگاهی اجمالی به کتاب“ اهمیت نیروی ذهن و افکار شما بر اتفاقات زندگیتان به خصوص ناکامیها و موفقیتها داستانهایی تخیلی یا جملاتی پر زرق و برق نیستند. قدرت ذهن ماهیتیست پنهان در وجود فرد، حقیقتی اسرارآمیز که بشر تاکنون اندکی از آن را کشف کرده و هنوز چیزهای بسیاری در مورد آن وجود دارد که نمیداند. اگر تاکنون چیزی در مورد قدرت ذهن نمیدانستید یا آن را جدی نمیگرفتید، پس از خواندن کتاب قدرت ذهن و تجسم، به آن خوب فکر کنید.
ذهن (Mind) نمادی از هوش و آگاهی تجربیست، به بیان سادهتر همان احساسات، ادراکات، امیال، تخیلات و آرزوهای انسان است که بر رفتار و عملکرد او تأثیر میگذارد. در واقع ذهن پدیدهای فلسفیست که به فرماندهی واحد مغز گفته میشود. برعکس مغز ذهن ماهیتی مادی نداشته و عاری از هرگونه شکل و اندازه فیزیکی است. هر شناختی از جهان بیرون به واسطه آگاهی و ذهن به دست میآید. در حقیقت ذهن همان آگاهی شماست، صدایی که در سرتان مستقل از مغز مادی شما فعال است. برایتان فکر میکند، تصویر میسازد و خیال میبافد. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ و چشمهایش کهربایی بود رمانی است که از دریچهای نو و با دیدی خلاقانه به تقابل میان «هستی و نیستی» میپردازد. رمانی که راویانش یگانه و منحصربهفردند.
تسبیح میان دستان هاشم، چادر مشکی زهره، موازییکهای کف حیاط، انگشتر و جنینی که از زهدان مادر رانده شده، هر یک به تنهایی جهانی تکاندهنده را به تصویر میکشند و روایتگر ترسها، تشویشها، آرزوها و ناکامیهای آدمهای درون داستاناند... .
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
از همینجا پیداست و میبینمش زن چشم عسلی را. خودش است، مثل همیشه کتابی در دست دارد و پشت به ما ایستاده است کنار درخت. تا برسیم نزدیک، همانطور که توی هوا میچرخم زن هم میچرخد انگار و درخت هم وارونه میشود. چقدر قد کشیده است این درخت. چرخ که میزنم. درختِ وارونه ریشههایش توی هوا میماند. سه هزار و بیست و سه سال پیش است انگار و من میخواهم از ریشهها خودم را برسانم به تنه درخت. خودم را برسانم به یک زخم عمیق. هاشم مکث میکند دیگر نمیچرخاندم، شاید یادش افتاده که نخم نازک شده است. درخت میماند همانجا و زن چشم عسلی هم. زن رو برمیگرداند و انعکاس رنگ مهرههام توی عسلی چشمهاش بیقرارم میکند... . ”