نگاهی اجمالی به کتاب“ راوی داستان درحال سفر با قطار به مقصد درسدن است که با همسفری آشنا میشود که در برلین عتیقه فروشی دارد. مرد عتیقه فروش به نقل خاطرهای عجیب و شنیدنی میپردازد که به سالهای پس از جنگ جهانی مربوط میشود. دوران بحران و رکود اقتصادی.این خاطره به پیرمردی نابینا مربوط میشود که عاشق مجموعهای هنری است که از هنرمندان سرشناس طی سالها گردآوری کرده است. اما همین که عتیقه فروش عزم بازدید از مجموعه را میکند از زبان همسر و دختر پیرمرد حقیقتی عجیب را میشنود که او را تحت تاثیر قرار میدهد. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ رمان کمی قبل از خوشبختی، رمانی بسیار خواندنی درباره ی مسائل معمولی و پیش پا افتاده ای است که همه ی ما[حتی اگر به این موضوع اقرار نکنیم]به آن ها علاقه مند هستیم. این رمان به عزیزترین و باارزش ترین دارایی های انسان می پردازد
مهربانی، دوستی، عشق و فرزندان. کتاب، داستان مادری تنها و مجرد به نام ژولی را روایت می کند که به همراه پسرش، لولو، زندگی می کند و صندوق دار یک سوپرمارکت است. در زندگی پراسترس ژولی، پسرش تنها نقطه ی امید اوست و به نوری می ماند که تمام تاریکی های ناشی از فشار کار و زندگی را از بین می برد. اما روزی، یکی از مشتری ها[مردی پولدار و به تازگی مجرد شده]شیفته ی ژولی می شود و ماجرای این رابطه ی پرفراز و نشیب، داستان رمان را جلو می برد. رمان کمی قبل از خوشبختی، سرودی امیدبخش است درباره ی این که انسان همیشه مسیری برای ادامه دادن خواهد یافت؛ درباره ی این که زندگی از مرگ قوی تر است و خوشبختی، هنوز در جایی منتظر ماست. ”