نگاهی اجمالی به کتاب“ فرقی ندارد مهمترین هدفمان در زندگی تربیت فرزندانی سالم باشد، یا اینکه دغدغهی موفقیت کسبوکارمان را داشته باشیم، سعی کنیم زندگی زناشویی مطلوبی را تجربه کنیم و یا به موفقیتهای تحصیلی بیندیشیم. در هر صورت، برای رسیدن به وضع ایدهآل و آرزوهایی که در ذهن میپرورانیم، لازم است تنها یک کار را انجام دهیم: فاصلهی میان خود و اهدافمان را از میان برداریم. شاید بتوان هر تلاشی برای موفقیت را نوعی از میان برداشتن فاصله دانست. نقطهی آغاز، امروز و نقطهی پایان، شرایط دلخواهمان و همچنین مسافر این مسیر هم خودمان هستیم. کن بلانچارد، دانا رابینسون و جیم رابینسون در کتاب صوتی فاصلهها را از میان بردار، راهنمای شما در این سفر پرفرازونشیب خواهند بود. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ «اگر قصد دارید سوار قطار وحشت کارآفرینی شوید، حتماً در صندلی جلو بنشینید! شما در سفر زندگی خود با کتاب ماجراجویانه و جدید دارن هاردی همسفر هستید و این کتاب برای کسانی است که رویای رسیدن به تجارتی شخصی را دارند. بلیت خود را تهیه کنید.»
لحظه سوار شدن به قطار پرسرعت کارآفرینی همین حالاست و این یک انتخاب است. انتخابی که فقط شما انجامش میدهید. روبهروی باجه بلیتفروشی ایستادهاید. میتوانید فرصت را غنیمت بشمارید و بلیت بخرید یا میتوانید برگردید و آنجا را ترک کنید.
کتاب حاضر درباره یادگیری استفاده موفقیتآمیز از قطار هوایی پرسرعت کارآفرینی است. اگر کارم را درست انجام داده باشم تا پایان این کتاب سه اتفاق رخ میدهد:
شما بسیار سرسختتر میشوید: به این حرف ایمان دارم. ابتدا باید بهعنوان کارآفرین بدانید از مسیر پیش روی خودتان چه انتظاری دارید. تعارف نداریم. میخواهیم در برابر نه شنیدن، منفیبافی و تردید ایمن شوید. در طول راه وقتی با این موارد روبهرو میشوید، میخواهم به شما اطمینان بدهیم که بدون شک آنها را مغلوب خواهید کرد.
مجهزتر به این سفر می روید: شاید کارآفرینی سفری هیجانانگیز باشد؛ اما در دنیای واقعی هم رخ میدهد. بنابراین به مهارتهای واقعی نیاز دارید. باید دورههای فروش، رهبری و بهرهوری را درباره چگونگی انجام دادن کارها سپری کنید.
بیشتر از هر زمان دیگری اعتماد بهنفس خواهید داشت: همه با ترس آغاز میکنیم. همه ما به خود تردید داریم و در مسیر راه با سختی مواجه میشویم؛ اما همه کمک دریافت نمیکنیم. شما دریافت میکنید. شما فراتر از حد تصور خود قابلیت دارید و بعدها همانند من به این باور میرسید. ”