جان پی استرلکی

از این نویسنده بشنوید:
نویسنده:
  • کتاب صوتی - کافه‌ای به نام چرا - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

از این مطمئنمنویسنده: اپرا وینفریRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ داستان جدیدی نیست، اما فکر می‌کنم، حداقل برای این کتاب، ارزش دارد که یک بار دیگر آن را تعریف کنم. سال 1998 بود و داشتم فیلم محبوب را در مصاحبه‌ی تلویزیونی زنده با جین سیسکِل، منتقد فیلم بزرگ شیکاگو سان‌تایمز، معرفی می‌کردم و همه‌چیز داشت خیلی آرام پیش می‌رفت تا اینکه اوضاع به هم پیچید. او پرسید: «بگو ببینم، از چی کاملاً مطمئنی؟» اولین بار نبود که مصاحبه می‌کردم. سال‌های سال در مصاحبه‌ها سئوال‌های ترسناکی مثل این را از من پرسیده بودند و هنوز هم می‌پرسند و معمولاً جوری نمی‌شود که هیچ کلمه‌ای برای پاسخ پیدا نکنم، اما باید بگویم جین موفق شده بود مرا گیر بیندازد. با من‌ومن و درحالی‌که می‌دانستم او به‌دنبال چیزی بزرگ‌تر، عمیق‌تر، پیچیده‌تر است، گفتم: «اوه،‌ درباره‌ی این فیلم؟» اما داشتم طفره می‌رفتم تا در ذهنم به پاسخی حداقل کمی منسجم برسم. اما او گفت: «نه، می‌دونی منظورم چیه؛ درباره‌ی خودت، زندگی‌ت، هرچی، همه‌چی...» «اوه، من مطمئنم که... اوه... مطمئنم که، جین، یه کم وقت می‌خوام که درباره‌اش بیشتر فکر کنم.» حالا شانزده سال گذشته و از آن موقع تا به‌حال خیلی به این پرسش فکر کرده‌ام، طوری‌که تبدیل به پرسش اساسی زندگی‌ام شده است: هر شب از خودم می‌پرسم دقیقاً‌ از چه مطمئن هستم. ”

وارکرفت- طلوع هوردنویسنده: کریستی گلدنRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ داستان هولناک طلوع هورد با سارگراس آغاز می‌شود، یکی از تایتان‌های قدرتمند جهان وارکرفت و خالق لژیون سوزان که سرزمین‌های بسیاری را با دیوانگی‌اش به آتش کشید. کتاب صوتی وارکرفت: طلوع هورد از کریستی گلدن با دیدار او و سه رهبر نژاد اِرِدار آغاز می‌شود. وِلِن، کیل جیدن و آرکیماند در کنار هم بر سیاره‌ی آرگوس حکمرانی می‌کردند و مردمشان از قدرتی وصف‌ناپذیر برخوردار بودند. درواقع همین توانایی‌های عظیم نژاد آن‌ها بود که تایتانِ طمعکار را به آنجا کشاند چون باور داشت با کمک اِرِدارها می‌تواند سرانجام بر آزروث غلبه کند. سارگراس به حاکمان آرگوس قدرت، خرد و بزرگی را پیشنهاد داد و در مقابل از آن‌ها خواست به لژیون سوزان ملحق شوند. آرکیماند و کیل جیدن مفتون تصویری شدند که او از آینده برایشان مجسم کرده بود اما وِلِن در مکاشفه‌ای به دروغ تایتان پی برد. این رهبر محتاط نمی‌توانست نیت نیک سارگراس را باور کند و رویای خود را با دوستان قدیمی‌اش درمیان گذاشت، که البته بی‌فایده بود. در نهایت وِلِن با کمک نیرویی بیگانه اما خیرخواه موفق شد با همراهی تعدادی از اِرِدار پاک‌سرشت از آرگوس فرار کند. رفتن او درد و خشم آتشینی را در وجود کیل جیدن برپا کرد و رهبر جسور با یاری گرفتن از سارگراس، راهی سفری طولانی برای تعقیب دوست قدیمی‌اش شد... . ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools