نگاهی اجمالی به کتاب“ این رمان داستان گروهی از جوانان را روایت میکند که به امید یافتن وضعیت و ارتباطی بهتر، ولایت فقرزده خود را به مقصد شهر ترک میگویند.اما خیلی زود امیدشان درهم میشکند، چرا که شهر هم، درست مثل مناطق روستایی، ردپای ظلم و ستم حکومت دیکتاتوری کاملا هویداست.تمامی دوستان راوی به او خیانت کرده و یا خود را به نابودی میکشانند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ همینگوی در داستان برفهای کیلیمانجارو درد و رنج مردی زخمی به نام هری را که پایش قانقاریا گرفته شرح دادهاست. او در این داستان دردهای مادی و معنوی هری را به تصویر کشیده و خاطرات گذشتهاش را در لحظههای رهایی از درد بیان کردهاست. این داستان تلفیقی از دردمندی آدمی و بی رحمی طبیعت است. ”