نگاهی اجمالی به کتاب“ هر زمان که با اخبار و حوادث بد روبرو میشویم، مثلاً روبرویی با یک فرد آزار دهنده و یا نوعی نا امیدی، غالباً ما نوعی از واکنش را نسبت به زندگی از خود بروز میدهیم؛ که البته خیلی هم به کارمان نمیآید. در این موقعیت معمولاً رفتارات بیتناسب، پافشاری مستمر بر موضوع و تمرکز بر روی جنبههای منفی زندگی از ما بروز میکند. وقتی ما در مقابل چیزهای کوچک از حرکت باز میایستیم. خسته، آزرده و رنجور میشویم، همین چیزها نه تنها ما را خسته و فرسوده میکنند بلکه در روش و راه زندگی نیز ما را دچار مشکل میسازند. آنگاه است که تصویر بزرگتر را از دست میدهیم و با تمرکز بر وجوه منفی، دیگران را که کمک کننده ما هستند، آزار میدهیم. به بیانی دیگر، به گونهای زندگی میکنیم که انگار مجبور به زنده بودن بودهایم. به جای حل مشکلات، آنها را با هم در میآمیزیم و زندگی خود را تبدیل به پردههای مکرر نمایش میکنیم. بعد ناگهان خود را در مقابل مشکلات بزرگ میبینیم. حالا یادمان میافتد که باید به مبارزه بپردازیم اما عملاً رسم کارزار را در حل کردن مشکل، فراموش میکنیم. در حقیقت، راه روشن زندگی پیش روی ماست. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ جوجو مویز در این رمان با بهرهگیری از خاطرات و حوادث دوران جنگ جهانی دوم،حال و هوای خاصی به خواننده داده و فضاسازی بسیار زیبایی را صورت میدهد.همچنین به گونهای زیبا و نوآورانه ، داستان خود را به صورت موازی در دو زمان متفاوت با بازهی زمانی صدساله روایت میکند.داستان دربارهی دو زن با برخی ویژگیهای مشابه است که یکی از آنها بهنام سوفی در زمان اشغال فرانسه مجبور است در غیاب شوهرش با چنگ و دندان از خانوادهاش در برابر نازیها محافظت کند و دیگری لیو نام دارد که در لندن زندگی مییکند. ”