سیاوش آقازاده مسرور

از این نویسنده بشنوید:
برگردان:
  • کتاب صوتی - به چه فکر می‌کنیم وقتی به فوتبال فکر می‌کنیم - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

عصیاننویسنده: یوزف روتRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ آندریاس پوم، شخصیت اصلی عصیان، کهنه‌سربازی بازگشته ازجنگ جهانی اول است که یک پایش را در جنگ از دست داده و چیزی جز یک نشان نظامی برایش باقی نمانده. او که نوازنده‌ای خیابانی است، برخلاف همزرمانش در جنگ، به خدا، دولت و اولیا امور ایمانی خدشه‌ناپذیر دارد و دشمن و مخالف کافران و دائم‌الخمرها، دزدها و غارتگرهاست، اما به طرزی طعنه‌آمیز پس از یک نزاع خیابانی به عنوان یک شورشی و عاصی زندانی می‌شود و تمام چیزهایی که به آنها باور دارد در لبه پرتگاه قرار می‌گیرند. یوزف روت، نویسنده عصیان، یکی از مهم‌ترین نویسندگان ادبیات آلمانی در میان سال‌های دو جنگ جهانی است. این رمان نخست در سال 1924 به صورت سریالی در روزنامه آلمانی «فوروِرتس» منتشر شد و در همان سال در قالب کتاب نیز به چاپ رسید. «داستان روت از منطق کاملا اروپایی و سرراست قصه پریان پیروی می‌کند، منطقی که باعث می‌شود همه‌چیز اجتناب‌ناپذیر و در عین‌حال کابوس‌وار به نظر برسد. اگر روت را یکی از زوایای چهارگوشی حساب‌ کنید که رئوس دیگرش کافکا، روبرت موزیل و اشتفان تسوایگ هستند خیلی به خطا نرفته‌اید.» ”

خوب ماندننویسنده: تامس آ. هریسRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ این کتاب پیش‌تر با نام «ماندن در وضعیت آخر» ترجمه و منتشر شده‌است. آیا زندگی شما پشت سر هم به چیزی دلتنگ کننده بدل می‌شود؟ آیا هفته شما به شکلی پیش می‌رود که با توصیف زیر سازگار است: "هر روز صبح از خواب بیدار شدن و احساس خوبی درباره آن داشتن و دریافت نوازش‌های آشنایی که تازه‌های روز مانند قطرات آب به سر و روی تو می‌پاشد و همچنین آگاهی از این که حساب بانکی ات خالی نیست و این که سردرد نداری. روز اول، عالیست! روز دوم، بله این هم عالیست! روز سوم، خوب شکایتی ندارم. روز چهارم، حرفی برای گفتن ندارم. روز پنجم، خمیازه. خدا را شکر جمعه هم از راه رسید. شب روز پنجم، افراط در نوشیدن. روز ششم، هولناک است و سرم دارد می‌ترکد. روز هفتم، استراحت و بازیابی سلامتی." آیا این همه آن چیزیست که هست، هفته‌ای اندکی مصیبت بار بعد از یک هفته دلتنگ کننده دیگر، روزنامه صبحی که دور انداخته شده، فنجان شخصی قهوه که دیگری آن را برداشته و استفاده می‌کند، ناخنی که ریشه کرده و اذیت می‌کند، گلگیر اتومبیل داغان شده و "اگر امشب باران بیاید افتضاح می‌شود". خوب که چی؟ با توجه به این واقعیت که زندگی ما چقدر کوتاه است، برخی از ترس‌هایمان به نظر بسیار احمقانه و ساده‌لوحانه می‌رسند. چرا باید تمام مدت نگران این باشیم که چه وقت می‌توانیم بیشتر اوقات اعتماد به نفس داشته باشیم؟ ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools