نگاهی اجمالی به کتاب“ ''هنری عقربهی دقیقهشمار ساعت روی دیوار را تماشا کرد. در سراسر لندن، در سراسر دنیا، عقربهها دقیقاَ با سرعتی یکسان حرکت میکردند، بیاینکه هیچکدام از دیگری جلو بزنند...''
| ویلیام ترور را نه میتوان روانشناس خواند نه کارآگاه، اما میتوان گفت که خصلتهای هر دو را دارد. او در این رمان بستریشدن چهار زن را در بخش چهار اتاقهی «بیمارستان زنانهی لیدی اوگاستا هپتری» بهانه قرار میدهد تا در زندگیشان سرک بکشد و از بیمها و شکستها، رازها و کابوسهایشان بگوید. ترور عاشق شخصیتهایی است که جامعه به آنها پشت کرده، انها که نه به موفقیت دندانگیری دست یافتهاند نه دیگر جوانی و زیبایی برگ برندهشان است.
ترور در این رمان تصویری واضح و پر از جزئیات از زندگی در لندن دههی هفتاد میلادی ارائه میدهد. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ زن که شخصیت اصلی نمایش است در یک کارخانه کار می کند. کاری سخت دشوار در تمام روزهای هفته. ضمنا او باید به خانه و بچه اش هم رسیدگی کند. یک روز صبح در پی دیدن کابوسی از خواب می پرد. هراسان از دیر رسیدن به سر کار مشغول آماده کردن خود می شود اما در می یابد که کلید خانه در کیفش نیست. شتابان وقایع شب قبل را در ذهنش بازسازی می کند تا ببیند کلید را کجا گم کرده است. ”