شیدا رنجبر

از این نویسنده بشنوید:
برگردان:
  • کتاب صوتی - هفت صحنه - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

تابستان دلپذیرنویسنده: کورینا بومانRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ در کتاب تابستان دلپذیر اثر کوریتنا بومان، نویسنده آلمانی معاصر، یک داستان دلپذیر درباره رابطه یک خاله و خواهرزاده در برهه‌ای از زندگی‌شان را می‌خوانید. خلاصه کتاب تابستان دلپذیر ویبکه دانشجویی است که بعد از زمستانی طولانی و خسته‌کننده، خراب کردن امتحانات و شکستی که در رابطه عاشقانه‌اش داشته، با جیب خالی تصمیم می‌گیرد از شهر بیرون برود در نهایت او تصمیم می‌گیرد به ملاقات خاله لاریسایش به موریتس برود. لاریسا زنی هنرمند است و افتخار می‌کند که با تلاش در مزرعه? تمشک برای خودش زندگی‌ای تازه دست‌وپا کرده است. این دو زن در عین اینکه کاملاً باهم فرق دارند، از جهاتی شبیه هم هستند. در طول تابستان در منطقه? دریاچه‌ای مکلنبورگ، لاریسا با میشاییل نقاش آشنا می‌شود. آرزوی بزرگ این زن تنهای مستقل برآورده می‌شود؛ اما هنوز شک دارد که می‌تواند به او اعتماد کند یا نه. حرف‌زدن با ویبکه هم برایش خوب است، هم برایش خوب نیست: ویبکه به لاریسا قوت قلب می‌دهد؛ اما لاریسا خیلی وقت است که اعتماد به خانواده‌اش را از دست داده است. ویبکه و لاریسا همراه هم یک تابستان دلپذیر و شگفت‌انگیز را تجربه می‌کنند. ”

شب های روشننویسنده: فئودور داستایفسکیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ از چه باید گفت؟ داستان مردی تشنه محبت که با زنی دلفریب ملاقات می‌کند و به او دل می‌بازد ایده‌ای آشنا در دنیای ادبیات داستانی است. تعداد نویسندگان بسیاری برای توصیف چنین دیداری دست به قلم شده‌اند را بی‌اغراق نمی‌توان شمرد اما وقتی فئودور داستایوفسکی -کسی که هیچ شخصیتی را به ما معرفی نمی‌کند مگر آنکه تحلیلی روان‌شناسانه و دقیق از او در اختیارمان بگذارد- تصمیم به تالیف داستانی عاشقانه می‌گیرد، باید انتظار چه چیزی را داشته باشیم؟ کتاب صوتی شب‌های روشن چه حرفی برای گفتن دارد که بعد از تقریبا دویست سال هنوز شنیدنی است؟ راوی این داستان کوتاه مانند دیگر شخصیت‌های مخلوق نویسنده فردی است حساس، درونگرا، خیال‌پرداز و منزوی. او که روزگارش بی‌هیچ دوست و آشنایی در سن پترزبورگ می‌گذرد در طلب عشقی ناب می‌سوزد، اما چه حیف که به‌اندازه‌ی تنهایی‌اش در ارتباط با دیگران هم خام است. همین نبود روابط اجتماعی راوی قصه را به سفرهایی پایان‌ناپذیر در شهر سوق داده. مرد جوان در خیابان‌ها قدم می‌زند در حالی که مکالمه‌ی میان ساختمان‌ها را تصور می‌کند. او به آدم‌ها می‌نگرد و از خودش می‌پرسد این پیرزن کیست؟ آن مرد میانسال و جدی چه دلیلی برای آن همه عجله داشت؟ زوج خوشبختی که بر پل ملاقات کردم چطور با هم آشنا شدند؟ ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools