علی‌ظفر قهرمانی‌نژاد

از این نویسنده بشنوید:
برگردان:
  • کتاب صوتی - ذهنِ ذن، ذهن آغازگر - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

آدم‌های سمینویسنده: لیلیان گلاسRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ کتاب آدم‌های سمی نوشته‌ی لیلیان گلاس به حضور آدم‌هایی در زندگی می‌پردازد که در نبود آن‌ها شرایط بهتر رقم می‌خورد ولی بنا به شرایطی این افراد در سراسر زندگی همه‌ی ما حضور دارند. او به این آدم‌ها، سمی (toxic) می‌گوید زیرا از دیدن پیشرفت و موفقیت در زندگی سایرین خوشحال نمی‌شوند و تلاش می‌کنند تا بقیه را از رسیدن به موفقیت بازدارند. این افراد با زدن حرفایی گستاخانه و رفتاری دو رو روح ما را خدشه‌دار می‌کنند و به زندگی ما به طور مستقیم یا غیرمستقیم آسیب می‌زنند. گاهی این افراد با تاثیر منفی خود در زندگی نزدیکانشان سبب شده‌اند افراد به انواع بیماری‌های روحی و جسمی دچار شوند. لیلیان گلاس در این باره می‌گوید: «من در طی سال‌ها کار حرفه‌ای به عنوان متخصص گفتاردرمانی، مشاور روابط بین فردی و رفتار درمانگر، به وضوح تاثیر شگرف کلمات را در انسان دیده و تجربه کرده‌ام. من از نزدیک شاهد پیامدهای مخرب رفتارهای زشت و گفتار ناروا و نابجای افراد نادان یا سمی در زندگی افراد بوده‌ام و دیده‌ام زمانی که مورد هدف تیرهای زهرآگین این آدم‌ها قرار می‌گیریم تا چه حد می‌توانیم شکننده و آسیب‌پذیر باشیم.» لیلیان گلاس روش‌های مختلفی در کتاب آدم های سمی ارائه می‌دهد که با کمک آن‌ها بتوانیم در برابر این افراد و تاثیراتشان مقابله کنیم؛ یکی از روش‌های بسیار معمول در مواجهه با این افراد، دوری و جلوگیری از معاشرت با آن‌هاست. معمولا این افراد با حسادت‌ورزی خود، آرامش و آسایش را از زندگی می‌گیرند وآن را به جهنم تبدیل می‌کنند. این افراد همه جا وجود دارند و ما باید بتوانیم آن‌ها را شناسایی کنیم. یک مدیر خشن، همسری بی‌ملاحضه، یک دوست با افکار منفی و یا یک برادر معتاد می‌تواند تمام زندگی ما را تحت‌الشعاع قرار دهد. باید در مقابل این افراد رفتارمان را مدیریت کنیم و سعی کنیم تا از کوچک‌ترین تاثیرها نیز جلوگیری کنیم. رفتار ما در مواجهه با این افراد باید به گونه‌ای باشد تا افکار مخرب آن‌ها را مهار کنیم و کینه، نفرت و حسادت را دور بریزیم. ”

راز پرونده مختومهنویسنده: آگاتا کریستیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ در این رمان صوتی، پوارو را می‌بینیم که چون خونسردانه و با خشن‌ترین و بی‌رحم‌ترین تبهکاران و جنایتکاران دست‌وپنجه نرم کرده بود، به خودش مغرور و مطمئن می‌شود. او در مقایسه با بسیاری از مردان تنومند، قوی و ورزیده‌دل، جرئت بیش‌تری دارد و در این مورد به‌خصوص، خودش را از خیلی‌ها برتر می‌داند، ولی حتی در زندگی آدم‌های شجاع و بی‌باکی مثل هرکول پوارو نیز لحظاتی وجود دارد که عجز و ناتوانی، سرتاپای وجود آن‌ها را فرا می‌گیرد. پوارو، در این رمان، در مطب آقای دکتر مورلی، یکی از سرشناس‌ترین دندانپزشکان لندن که جثه و هیکلش شاید نصف هرکول پوارو هم نمی‌شد، حس می‌کرد پاهایش آن‌قدر ضعیف شده که به‌سختی می‌تواند هیکلش را تحمل کند. او نگاهی به صندلی دندانپزشکی انداخت و بدنش به لرزه درآمد؛ گویی به صندلی اعدام خیره شده باشد. پوارو مانند مرده‌ای متحرک به طرف آن صندلی روان شد. هرکول پوارو، قهرمان شکست‌ناپذیر مبارزه با تبهکاران، از صندلی بی‌جان و بی‌تحرک دندانپزشکی می‌ترسید؛ خیلی هم می‌ترسید. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools