نگاهی اجمالی به کتاب“ فیثاغوروویچ مالکی میان مایه است که روزی به ضیافت ناهار ژنرال سواره نظام دعوت میشود.در طول مهمانی که تا انتهای شب میانجامد ، ژنرال از اسب ابلقی برای حاضران حرف میزند که بی همتاست و جزو دارایی خاص او محسوب میشود.فیثاغوروویچ تحت تاثیر مستی و جوی که بوجود آمده از دهانش میپرد که صاحب کالسکهای است عجیب و منحصر بفرد.توجه حاضران به گفته هایش جلب میشود و او همگی را برای ناهار فردا به خانه اش دعوت میکند.فردا ظهر در حالی که فیثاغوررویچ در خواب است و سرخوشی شب پیش نیز از سرش پریده با این خبر همسرش از خواب بیدار میشود که گروهی سواره به سوی خانه شان میآیند.گوگول در این داستان نیز، هم چون دیگر آثارش، با بیانی شوخ و طنزی گزنده آینه ای در برابرمان می گیرد و ما را با عادات مضحک مان روبرو میکند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ لوری گاتلیب نویسنده کتابشاید بهتره با یکی حرف بزنی یک رواندرمانگر است. او در ابتدای کتاب از ما میپرسد: «ما چطور تغییر میکنیم؟» و پاسخ میدهد «با ارتباط با دیگران». گاتلیب معتقد است رابطه میان درمانگر و بیمار، اعتمادی مقدس میطلبد تا وقوع هرگونه تغییری امکانپذیر شود. کتاب شاید بهتره با یکی حرف بزنی ماجرای جلسات رواندرمانی لوری گاتلیب و نحوه مواجه او با بیمارانش و سپس مواجهه خود او با رواندرمانگرش وندل برانسون است. آنچه گاتلیب، با قلم صریح و طنز صمیمانهاش، پیش رویمان میگذارد؛ زندگی خودش، بیمارانش و ما به عنوان مخاطبان کتاب است. با همان درماندگیها و آشفتگیها و بیم و امیدها که خوب که نگاه کنیم کم و بیش میان همهمان مشترک است. او نخست برای تسلی یافتن و سپس برای شناختن خود و دسترسی به دنیای پیچیده درونیاش به رواندرمانی روی میآورد. حرفهای که سالها عمرش را صرف آن کرده و خود نیز از همان برای یاری رساندن به دیگران بهره میگیرد و، با قصههایی که از بیمارانش برایمان تعریف میکند، پیداست که در این کار موفق هم میشود. ”