هوشنگ حسامی

از این نویسنده بشنوید:
برگردان:
  • کتاب صوتی - آرامش از نوعی دیگر - ماه آوا
  • کتاب صوتی - فریب‌خورده - ماه آوا
  • کتاب صوتی - برگشتی در کار نیست - ماه آوا
  • کتاب صوتی - پزشک پوشالی - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

نگاهی اجمالی به کتاب

“ همه ما می‌خواهیم زندگی‌ای شادتر، روابطی بر پایه درک و صداقت متقابل، حرفه‌ای موفق و پول و فراوانی بیشتر در همه حیطه‌های زندگی داشته باشیم. این کتابِ متحول‌کننده به شما کمک می‌کند تا با به‌کارگیری چند قانون ساده و خودباوری، به تمام خواسته‌های قلبی‌تان برسید. در این کتاب به بررسی کلیِ رمزوراز قوانینِ هستی می‌پردازیم تا متوجه شویم چگونه باید زندگی‌مان را به بهشتی زمینی تبدیل کنیم. تعداد افرادی که در این دنیا بینوا، ناامید، آزرده و در شرایط بد اقتصادی هستند کم نیست. این نتیجه اعمال خودشان است. با خواندن این کتاب کاملاً به این مساله پی خواهید برد که چرا چنین اتفاقاتی رخ می‌دهد و چگونه می‌توانید به آسانی واقعیتی را خلق کنید که همیشه رویایش را می‌دیدید. اگر با ذهنی خودآگاه، اراده‌ای محکم، ایمان، مقاومت و براساسِ قانونِ جذب، که جزئیاتش را بعداً توضیح خواهم داد، مشغول به کار شوید، تغییرات خیلی زودتر از آنچه فکرش را می‌کنید نمایان خواهند شد. ”

معمای کارائیبنویسنده: آگاتا کریستیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ آگاتا کریستی نویسنده انگلیسی داستان‌های جنایی و ادبیات کارآگاهی با نام مستعار مری وستماکوت داستان‌های عاشقانه و رومانتیک نیز می‌نوشت. اما شهرت اصلی اش به خاطر 66 رمان جنایی اوست. داستان‌های آگاتا کریسیتی، به خصوص آن دسته که درباره ماجراهای کاراگاه هرکول پوآرو یا خانم مارپل هستند. نه تنها لقب ملکه جنایت را برای او به ارمغان آوردند بلکه او را به عنوان یکی از مهم‌ترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و تکامل داستان‌های جنایی کوشیده‌اند نیز معرفی و مطرح کردند. - بخشی از کتاب: سرگرد مکث کرد و سپس عکس کوچکی را از لابلای محتویات کیفش بیرون کشید. به دقت به آن نگریست و گفت:«میل دارید عکس یک قاتل را ببینید؟» سرگرد داشت عکس را به دست خانم مارپل می‌داد که یکباره حرکت دستش متوقف شد. انگار خشکش زده بود. بیش از پیش به قورباغه‌ای چاق و چله شباهت پیدا کرده بود. به ظاهر سرگرد پال گریو از بالای شانه راست خانم مارپل شیئی یا شخصی را دیده و ماتش برده بود؛ دقیقا به همان جهتی نگاه می‌کرد که صدای نزدیک شدن قدم‌ها از آن سو به گوش می‌رسید. «این غیرممکن است. منظورم...» سرگرد با عجله همه چیز را در کیفش چپاند و آن را در جیبش گذاشت. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools