نگاهی اجمالی به کتاب“ با تمام عضلات بدنم که باهم متحدانه میخواهند از حال بروم، مقابله میکنم. همهی عضلاتم انگار باهم از من میخواهند به مدرسه نروم. میخواهند بهجای دیگری بروم و تا فردا پنهان شوم؛ ولی اهمیتی نداشت، هر وقت به مدرسه برمیگشتم، مجبور بودم با آن آدمهای داخل نوارها روبهرو شوم. به ورودی پارکینگ نزدیک میشوم. جایی که تختهسنگ بزرگ و حکاکی شدهای با پیچکی که به دور پایهی آن پیچیده شده قرار دارد. روی آن نوشته یادبودِ سال 1993. در طول این سه سال، بارها از جلوی این تختهسنگ عبور کردهام؛ اما هیچوقت پارکینگ را به این شلوغی ندیده بودم. حتی یکبار، چون هیچوقت اینقدر دیر به مدرسه نمیآمدم. تا امروز. به دو دلیل. یک: بیرون دفتر پُست منتظر ایستاده بودم. منتظر بودم باز کند تا جعبه کفشی پر از نوار کاست را پُست کنم. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ بهعنوان رئیس یا کارمند در محل کار، در نقش همسر یا والد در خانه، در هیئت مدیر یا معلم یا دانشآموز در مدرسه؛ هر کجا و در هر شرایطی که باشید با چالشهایی روبهرو هستید که میتوانند آرامش را از زندگی شما سلب کنند. فشار روانی در هر سطحی که باشد آسیبزا و مخرب است. گاهی تحمل این فشارها جزوی از سبک زندگی ما میشود و به آن خو میگیریم. اما همهی ما دوست داریم همواره در همه چیز فردی کامل و کارآمد به شمار بیاییم. ایزابل پایلو و آدری آکون یک روش پنج مرحلهای اثباتشده را به شما پیشنهاد میکنند تا بتوانید ابرهای تیره و تار مشکلات را پس بزنید و آفتاب آرامش را بر زندگی خود بتابانید. ”