کیم اون سون

از این نویسنده بشنوید:
نویسنده:
  • کتاب صوتی - هزاران فرسنگ تا آزادی - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

خاطره‌های پراکندهنویسنده: گلی ترقیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ کتاب خاطره‌های پراکنده نوشته‌ی گلی ترقی است. او در این کتاب، هشت داستان کوتاه را کنار هم قرار داده که عنوان داستان‌ها از این قرار است: «اتوبوس شمیران»، «دوست کوچک»، «خانه‌ی مادربزرگ»، «پدر»، «خدمتکار»، «مادام گُرگِه»، «خانه‌ای در آسمان» و «عادت‌های غریب آقای الف در غربت». با توجه به‌عنوان کتاب، شاید نویسنده در نگارش این داستان‌ها از خاطرات کودکی‌اش متأثر باشد و شاید اصلاً بخشی از خاطراتش را عیناً در این کتاب نقل کرده باشد. در داستان «دوست کوچک» قصه‌ی دو دختربچه را می‌خوانیم که با هم پیمان خواهری بسته‌اند؛ اما پیدا شدن سر و کله‌ی یک دوست سوم همه‌چیز را به هم می‌ریزد. در بخشی از این داستان آمده است: «تابستان هزار و نهصد و هشتاد و چهار؛ ساحل مدیترانه پوشیده از آدم است. جا برای تکان خوردن نیست. به خاطر بچه‌ها تن به این سفر داده‌ام و از آمدن پشیمانم. دریای فیروزه‌ای کثیف و خاکستری است و هوا، مرطوب و داغ، روی تن سنگینی می‌کند. کتابم را می‌بندم و به مردمی که دور و برم هستند نگاه می‌کنم و نگاهم بی‌تفاوت از روی بدن‌ها می‌گذرد، دور می‌زند، برمی‌گردد و روی صورتی نیمه‌آشنا می‌ماند. نزدیک به من، زنی تنها، که سن و سال مرا دارد، روی ماسه‌ها دراز کشیده است و حسی غریب بِهِم می‌گوید که من این زن را می‌شناسم. فکرهایم درهم می‌شود و ته سرم، خاطره‌هایی مغشوش، مثل کرم‌های شبتاب، برق برق می‌زنند. رویم را برمی‌گردانم اما حواسم پیش اوست. ناراحتم و دلم می‌خواهد جایم را عوض کنم. بچه‌ها را صدا می‌زنم. عینک آفتابیش را برمی‌دارد و توی کیفش دنبال چیزی می‌گردد. سرش را بالا می‌گیرد. می‌نشیند. رویش را می‌چرخاند و یک آن، به من خیره می‌شود؛ از چشم‌هایش است که او را می‌شناسم؛ از آن دو تا دایره‌ی درشت آبی که هنوز هم مثل روزهای کودکی ته دلم را می‌لرزاند.» ”

نگاهی اجمالی به کتاب

“ اثری پرفروش و قدرتمند درباره‌ی برخورد تصادفی دو زن که زنجیره‌ای خیره‌کننده از دروغ‌ها را آشکار کرد. کتاب اعترافات در ساعت 7:45 اثر لیزا آنگر داستان هم‌صحبتی دو غریبه را در قطار روایت می‌کند که به برملا کردن رازهای زندگی خود برای یکدیگر می‌پردازند. درباره کتاب اعترافات در ساعت 7:45: به راستی چه کسی می‌تواند محرم اسرار دیگری باشد؟ تا به حال به این فکر کرده‌ای که به دور خودت حصار بکشی و نه رازت را به کسی بگویی و نه سِر دیگران را درون خودت حمل کنی؟ زیرا که راز بین سه نفر تنها زمانی راز باقی می‌ماند که دو نفر آن‌ها مرده باشد... سلنا مورفی در وضعیت بدی به سر می‌برد. او به تازگی فهمیده ‌است همسرش با پرستار بچه‌شان رابطه دارد. او یک روز در قطار نشسته بود و از محل کار به خانه برمی‌گشت که در این میان خانمی شروع به صحبت با او کرد. زن پیش سلنا اعتراف کرد که با رئیسش رابطه دارد. سلنا نیز از ماجرای رابطه‌ی پنهانی همسر و پرستار با زن غریبه می‌گوید. با رسیدن به مقصد، او تصور کرد گفت‌وگو به پایان رسیده و آن‌ها دیگر هرگز با هم هم‌کلام نخواهند شد. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools