نگاهی اجمالی به کتاب“ داستان بینایی از یک روز باران در یک حوزه اخذ رای در پایتختی بی نام آغاز می شود. از شدت باران کسی بیرون نیامده و در حوزه پرنده پر نمی زند. بعدازظهر است و هنوز هیچ کس برای دادن رای به حوزه نیامده است. مسئولین حوزه با نگرانی به افراد خانواده و بستگان شان تلفن می زنند و از آنها می خواهند تنور انتخابات را گرم کنند، گویا کسی قصد رای دادن ندارد اما ساعت چهار به ناگاه حوزه اخذ رای شلوغ می شود. مردم مصمم و شتابان، می آیند و رای خود را به صندوق می ریزند. فردای آن روز شمارش آرا آغاز می گردد. نتیجه باورنکردنی نیست. بیشتر مردم رای سفید به داخل صندوق ریخته اند و احزاب تنها مقدار کمی از آرا را از آن خود کرده اند. هفتاد درصد آرا سفید است مردم با رای سفید شورش کرده اند. آیا این رای سفید با کوری ارتباطی دارد؟ ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ داستان از زبان مردی روایت میشود که سالهای جوانی را در پاریس به تحصیل در رشتهی سینما گذرانده است. او برای ما چگونگی ساخته شدن فیلمی را نقل میکند که از بیست اپیزود تشکیل شده است، ماجرای این بیست اپیزود همگی مستند و برگرفته از یادداشتهای کوتاهی است که راوی داستان، آنها را بر دیوار کافهای در پاریس دیده و یادداشت کرده است و سپس به سراغ تک تک افرادی رفته که آن یادداشتها را نوشتهاند و از آنان میخواهد در مقابل دوربین او داستان زندگیشان را تعریف کنند.
قلم خیال پرداز و شاعرانه احمدرضا احمدی این داستانها و صاحبانشان را برای همیشه در ذهن و روحمان ثبت میکند. ”