نگاهی اجمالی به کتاب“ داستان جدیدی نیست، اما فکر میکنم، حداقل برای این کتاب، ارزش دارد که یک بار دیگر آن را تعریف کنم. سال 1998 بود و داشتم فیلم محبوب را در مصاحبهی تلویزیونی زنده با جین سیسکِل، منتقد فیلم بزرگ شیکاگو سانتایمز، معرفی میکردم و همهچیز داشت خیلی آرام پیش میرفت تا اینکه اوضاع به هم پیچید. او پرسید: «بگو ببینم، از چی کاملاً مطمئنی؟» اولین بار نبود که مصاحبه میکردم. سالهای سال در مصاحبهها سئوالهای ترسناکی مثل این را از من پرسیده بودند و هنوز هم میپرسند و معمولاً جوری نمیشود که هیچ کلمهای برای پاسخ پیدا نکنم، اما باید بگویم جین موفق شده بود مرا گیر بیندازد. با منومن و درحالیکه میدانستم او بهدنبال چیزی بزرگتر، عمیقتر، پیچیدهتر است، گفتم: «اوه، دربارهی این فیلم؟» اما داشتم طفره میرفتم تا در ذهنم به پاسخی حداقل کمی منسجم برسم. اما او گفت: «نه، میدونی منظورم چیه؛ دربارهی خودت، زندگیت، هرچی، همهچی...» «اوه، من مطمئنم که... اوه... مطمئنم که، جین، یه کم وقت میخوام که دربارهاش بیشتر فکر کنم.» حالا شانزده سال گذشته و از آن موقع تا بهحال خیلی به این پرسش فکر کردهام، طوریکه تبدیل به پرسش اساسی زندگیام شده است: هر شب از خودم میپرسم دقیقاً از چه مطمئن هستم. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ وقتی حرف از موفقیت میشود بعضیها به یاد ماه تولدشان میافتند و سریع طالعبینی هفته را چک میکنند. بعضی هم با افسوس سری تکان میدهند: «با کمک مالی والدینم میتوانستم یک زندگی معرکه بسازم، البته اگر خوششانس بودم و در خانوادهی بیل گیتس به دنیا میآمدم!». موارد دیگری مثل اهمیت آشنا یا حتی ظاهر عالی هم که به کرات از این و آن شنیده میشوند. اما برایان تریسی در کتاب صوتی بهانهها را کنار بگذاریدتمام دلایلی که برشمردیم -و بسیاری دیگر را- با قدرت رد میکند.
این نویسندهی پرفروش نیویورکتایمز مهمترین عامل در رسیدن به موفقیت را نظم و انضباط میداند. بیشتر مردم در برابر بدترین دشمنان پیروزی، یعنی تنبلی و بیصبری کم میآورند. آنها با برگزیدن مسیری با کمترین مقاومت، دستاوردهای ناچیز را کسب میکنند یا چون توقع دارند خیلی زود به سعادت مدنظرشان برسند در مدت کوتاهی مبارزه را ترک میگویند. ”