روز از نو ، روزی از نو

کتاب صوتی

کتاب صوتی روز از نو ، روزی از نو

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از
نویسنده داریو فو
برگردان عباس فاطمی

در محاصره چرخ‌دنده‌های زندگی روزمره

نام اصلی: Rise and Shine

ناشر: نشر چشمه

سال چاپ: ۱۳۷۹

شابک:

978-622-6386-60-9

خلاصه:

زن که شخصیت اصلی نمایش است در یک کارخانه کار می کند. کاری سخت دشوار در تمام روزهای هفته. ضمنا او باید به خانه و بچه اش هم رسیدگی کند. یک روز صبح در پی دیدن کابوسی از خواب می پرد. هراسان از دیر رسیدن به سر کار مشغول آماده کردن خود می شود اما در می یابد که کلید خانه در کیفش نیست. شتابان وقایع شب قبل را در ذهنش بازسازی می کند تا ببیند کلید را کجا گم کرده است.

بشنوید:

هنرمندان:
کارگردان رضا عمرانی
انتخاب موسیقی رضا عمرانی
تهیه کننده راضیه هاشمی
صدابرداری و میکس صنم کجوئی

تاریخ تولید اثر: آذر ماه 96

مدت زمان اثر: 35 دقیقه

بازی تاثیرگذار شیرین سپهراد و صداگذاری خلاقانه در راستای شکل گیری تخیل شنونده.

...

...

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

تازه‌های ماه‌آوا

فریبکارینویسنده: برایان هالRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ دنیا دنیای فریبکاری است. اگر منابعی در دست دارید- پول، زمان، انرژی، هنر، شهرت، زیبایی، زور بازو و… – باید مراقب باشید زیرا به‌طور قطع کسانی هستند که به منابع شما چشم دوخته‌اند و تا آن را از چنگ‌تان درنیاورند یا از آن به نفع خویش استفاده نکنند، از پای نخواهند نشست. دزد کسی است که به‌زور منابع‌تان را از شما می‌گیرد، ولی فریبکار کسی است که با جلب اعتمادتان کاری می‌کند تا خودتان دودستی آنها را به او تقدیم کنید. با مطالعه‌ی این کتاب از انواع فریبکاری، خصوصیات و شگردهای فریبکاران، و شیوه‌ی مقابله با آنان آگاه می‌شوید تا به‌راحتی بتوانید آنها را از سر راه‌تان کنار برانید. ”

سیزده دلیل براینویسنده: جی اشرRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ با تمام عضلات بدنم که باهم متحدانه می‌خواهند از حال بروم، مقابله می‌کنم. همه‌ی عضلاتم انگار باهم از من می‌خواهند به مدرسه نروم. می‌خواهند به‌جای دیگری بروم و تا فردا پنهان شوم؛ ولی اهمیتی نداشت، هر وقت به مدرسه برمی‌گشتم، مجبور بودم با آن آدم‌های داخل نوارها روبه‌رو شوم. به ورودی پارکینگ نزدیک می‌شوم. جایی که تخته‌سنگ بزرگ و حکاکی شده‌ای با پیچکی که به دور پایه‌ی آن پیچیده شده قرار دارد. روی آن نوشته یادبودِ سال 1993. در طول این سه سال، بارها از جلوی این تخته‌سنگ عبور کرده‌ام؛ اما هیچ‌وقت پارکینگ را به این شلوغی ندیده بودم. حتی یک‌بار، چون هیچ‌وقت این‌قدر دیر به مدرسه نمی‌آمدم. تا امروز. به دو دلیل. یک: بیرون دفتر پُست منتظر ایستاده بودم. منتظر بودم باز کند تا جعبه کفشی پر از نوار کاست را پُست کنم. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools