سامسای عاشق

کتاب صوتی

کتاب صوتی سامسای عاشق

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از

نام اصلی: Samsa in Love

ناشر: نشر افق

سال چاپ: 1397

شابک:

دسته بندی: رمان/ اجتماعی

خلاصه:

زن با لحن محزونی گفت: «عجیب است، نه؟ دور و بر ما همه چیز دارد می‌رود روی هوا، ولی هنوز بعضی‌ها نگران یک قفل شکسته‌اند، بعضی‌ها هم این‌قدر وظیفه‌شناس‌اند که می‌آیند برای تعمیر… ولی شاید درستش همین باشد، همین سر و کله زدن با خرده‌ریزها، همین وظیفه‌شناسی و درستکاری که ما داریم، حالا که دنیا دارد سر و تهش هم می‌آید، عقلمان را سر جایش نگه داشته.»

بشنوید:

هنرمندان:
صدابرداری و میکس سروش اعتصامی
کارگردان رضا عمرانی
تهیه کننده راضیه هاشمی

مدت زمان اثر: 57 دقیقه

...

...

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

کتاب صوتی بخش D بخش D

فریدا مک فادن

کتاب صوتی دجله به حال تو ناله کند دجله به حال تو ناله کند

امیلی ین ملفتو

کتاب صوتی وضع بشر وضع بشر

هانا آرنت

کتاب صوتی تدفین مادربزرگ تدفین مادربزرگ

گابریل گارسیا مارکز

کتاب صوتی گرگ بیابان گرگ بیابان

هرمان هسه

کتاب صوتی دزیره دزیره

آن ماری سلینکو

تازه‌های ماه‌آوا

دومین بهارنویسنده: آلیستر مک لاودRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ کتاب دومین بهار: داستان‌های دهه 80 و 90 میلادی به قلم الیستر مک لاود، که موفق به دریافت جایزه‌ی ادبی پن مالامود شده، شامل هفت داستان کوتاه تکان دهنده‌ی بومی و جهانی است. الیستر مک لاود در داستان دومین بهار (Island: the complete stories) زندگی پسری را به تصویر می‌کشد که همه فکرش ایجاد کلوپ گوساله‌هاست. البته به نظر خود او این ایده‌اش آنچنان هم خلاقانه و بکر نیست زیرا او در مزرعه زندگی می‌کند و اطرافش همیشه پر از حیوان است. با این وجود پسر در این داستان امور دام‌ها و موقعیت زمانی بعضی از آن‌ها را مدام در ذهن بررسی می‌کند. مجله تایم در ستایش این اثر و نویسنده‌اش گفته است: "این داستان‌های شخصی و جست‌ و جوگرانه‌، با لحن مرثیه‌وار و خیس از ضرب‌آهنگِ آب‌های کانادا، گویای تلاش‌های ادبیِ اگر نه عظیم اما عمیقِ نویسنده‌شان‌اند." ”

کلاغی که با خدا حرف زدنویسنده: کریستوفر فاسترRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ شب به زودی سراسر جنگل را فرا گرفت. قورباغه‌های برکه آواز جمعی خود را شروع کردند. چند زاغچه مدت کوتاهی روی درخت مجاور با هم مشاجره کردند. جغدی در فاصله‌ای دوردست می‌خواند. از دور صدای گرگ می‌آمد. آخرین فکر سام، وقتی به خواب فرو می‌رفت، این بود که هنوز برای جوجه‌هایشان اسم انتخاب نکرده‌اند. با خود گفت: «باید فردا صبح در این باره صحبت کنیم.» پلک‌های سام به آرامی بسته شدند و او کلاغ‌وار تبسم کرد، همان لحظه اسمی از خاطرش گذاشت؛ اسمی برای آن جوجه‌ای که باعث افکار گوناگون، پیش‌بینی و هیجان او شده بود. جآشوا. او را جآشوا می‌خواندند، و این نام پدربزرگ سام و همسر اسمرالدا بود. جآشوا نام خوبی برای قهرمان بود، مگر نه؟ ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools