نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب تانگ فو نوشتهی سم هورن اولینبار در سال 2012 منتشر شد. عنوان فرعی این کتاب روش برخورد با افراد دشوار است. سم هورن در این کتاب به خوانندگان میآموزد که چطور روابط اجتماعی موفقی داشته باشند و به جای کنارهگیری از افراد بتوانند با هر شخصی ارتباط برقرار کنند. عنوان کتاب از ترکیب دو کلمهی تانگ به معنی زبان و فو ورزشهای رزمی است. به همین دلیل نویسنده نام تانگفو را برای کتاب انتخاب کرده است تا به خوانندگان توضیح دهد که در حملههای زبانی چطور میتوانند از زبان مثل یک هنر رزمی استفاده کنند.
سم هورن نویسندهی کتاب در چهار بخش به خوانندگان میآموزد که با مهارت کلامی از خود در برابر افراد بدقلق، بد زبان، سختگیر و حتی لجباز حمایت کنند، اعتماد به نفس خود را بالا ببرند و با روشهای مشابه هنرهای رزمی ابتدا ذهن و بعد زبان خود را برای دفاع و حمایت از خود استفاده کنند.
هر بخش از کتاب تانگ فو علاوه بر نکات کاربردی و عملی دارای مثالی است که به خواننده برای رفع درماندگی در برابر افراد دشوار کمک میکند. هر کدام از این مثالها بر اساس تجربیات نویسنده از همایشها و سخنرانیهای او انتخاب شده است. سم هورن کتاب تانگ فو را به زبانی ساده نوشته تا خواندن آن برای خوانندگان راحت و قابل درک باشد. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ حسین وحدانی در پی علاقه و پیگیری مخاطبان تصمیم گرفت این نوشتهها را در قالب کتاب منتشر کند تا افراد بیشتری بتوانند به این سبک از روایتهای عاشقانه دسترسی داشته باشند. حسین وحدانی در این رابطه میگوید: «دیدم که انگار آدمهایی هستند که با خواندن این کلمات، حال بهتری پیدا میکنند. این را خودشان گفتند؛ در نامهها و پیغامهایشان. و گفتند که لحظههایی بر آنها گذاشته است که این کلمات به کمکشان آمدهاند. و برایم نوشتند که گاهی با خواندن این کلمات، راحتتر نفس کشیدهاند، راحتتر لبخند زدهاند، راحتتر اشک ریختهاند، راحتتر خوابیدهاند، راحتتر دوست داشتهاند و راحتتر دوست داشتهشدهاند. و دیدم که زحمت بازنوشتن و آماده کردن یک کتاب، در برابر این همه، هیچ است.»
در بخشی از کتاب دال دوست داشتن میخوانیم
وقتی از بخشش حرف میزنیم، از چی حرف میزنیم؟ آیا هر جور بخشیدنی فضیلت است؟ آیا هر خطایی را میشود بخشید؟ من جعبهای از میوههای تازه و سالم را در نظر میگیرم که ناگهان درمییابیم یکیشان فاسد شده و گندیده است. شاید دورش بیندازیم، شاید هم نگهش داریم و شاید حتی بخوریمش. این انتخاب ماست؛ از سر اجبار یا اختیار. اما آیا میتوانیم فاسد بودنش را انکار کنیم؟ آیا میشود بگوییم «این جعبه میوهی فاسدی ندارد» و خیال کنیم از مفهوم میوهی سالم قلب ماهیت نکردهایم؟ به یک اتومبیل فکر کنیم، وقتی ملتفت میشویم موتور آن به کل خراب است. میتوانیم موتور را عوض نکنیم و منتظر باشیم یک روز در راه از کار بیفتد. یا میتوانیم عوضش کنیم و با این کار هویت اتومبیل را به کلی تغییر دهیم: این اتومبیل دیگری هست. اما نمیتوانیم خرابی موتور را نادیده بگیریم و بر او «ببخشیم». این جا مفهوم بخشش بیمعناست. فقط یک شعار بزک کرده و خوش آب و رنگ و البته فاقد ارزش است، چون این جا «بخشیدن، ماهیت آن چه را میخواهیم ببخشیم، تغییر میدهد». بله، بخشش فضیلت است و نشان از بزرگواری و مهربانی دارد؛ انگار. اما گاهی بخشیدن محبوب، امضای حکم پایان اوست. تبدیل کردن اوست به موجودی که بود و نبودش فرقی ندارد. ”