نگاهی اجمالی به کتاب“ بسیار پیش آمده که آدمهای خوب دور و برمان را در حال انجام کارهای بد ببینیم! کارمند محترمی که سالها یک مسیر مستقیم را از خانه به محل کار میرفته و بعد در آخرین سال کاری او را به جرم اختلاس میگیرند. خانم خوبی که ده سال با همسرش زندگی کرده و مادری مهربان برای سه فرزندش بوده و در اوایل میانسالی خبر خیانتش را میشنوید.
چرا در حالی که بسیار فرشتهوار زندگی میکنیم بخشهایی در وجودمان هست که شبیه به دیو ما را به قهقهرا میبرد و در یک لحظه تمام آنچه روزها برای ساختنش تلاش کردهایم با یک فریاد بر سر معشوقهمان، با تن دادن به یک وسوسه زیر سوال میبرد و ما در لحظهای بخشی از وجود خود یا اطرافیانمان را میبینیم که هرگز خیال وجود داشتنش را هم نداشتهایم؟
دبی فورد معتقد است که باید درک کنیم که انسان جمع اضداد، مجموع خوب یا بد، روشنایی و ظلمت، ضعف و قدرت، استعداد و حماقت است و تمامی آدمها بالقوه تمام صفات و خوب و بدی که میتوانید تصور کنید در خود دارند؛ روندی رو به رشد در شخص آغاز خواهد شد. هر صفتی که در دیگران میبینید از قتل و تجاوز گرفته تا وقف شدن برای یک خیریه در ما وجود دارد. وضعیت آدمی در هر لحظه در یکی از این دو قطب است. ”

کلیدنویسنده: ایزاک بشویس سینگر
نگاهی اجمالی به کتاب“ " بسی پاپکین" زنی بیوه و میانسال است که در آپارتمانی در نیویورک زندگی میکند.او که سالهاست در دنیای تنهایی خودش بسر میبرد ، نسبت به همه ی آدمها و همسایگانش بدبین است و با کسی ارتباط ندارد. روزی هنگام خروج از آپارتمان همچون همیشه در را قفل میکندو حتی سوراخ کلید را هم با بتونه پر میکند تا نیروهای مافوق بشری به آپارتمانش راه پیدا نکنند.اما در غروب این روز بخصوص با صحنههایی از زندگی مواجه میشود که به کلی روحش را دگرگون میکند. ”