کیلومتر‌شمارش دست نخورده؟

کتاب صوتی

کتاب صوتی کیلومتر‌شمارش دست نخورده؟

کتاب صوتی کیلومتر‌شمارش دست نخورده؟

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از

داستانی شنیدنی از معامله‌ای بر سر شرف

نام اصلی: Are These Actual Miles?

ناشر: نشر چشمه

سال چاپ: ۱۳۷۹

شابک:

978-622-6386-30-2

خلاصه:

لئو و تونی ناچارند ماشین کروکی مورد علاقه‌شان را بفروشند.لئو ورشکست شده و وکیلش معتقد است چنانچه دادگاه از وجود ماشین باخبرشودحتما آن را به نفع طلبکاران مصادره خواهد کرد.لئو برای اینکه پول بیشتری از فروش ماشین دستشان را بگیرد، همسرش تونی را نزد دلال اتومبیل می‌فرستد . به محض رفتن تونی، کشمکش درونی و مرگ آور لئو را در چنگ خود می‌گیرد و دقایق انتظار را برای او خفقان آور می‌کند.

بشنوید:

هنرمندان:

تاریخ تولید اثر: تیرماه 1396

مدت زمان اثر: 29 دقیقه

در اجرای این داستان ریموند کارور استفاده از دو گوینده - زن و مرد-به بخش‌های گفتگوی داستان،سر زنگی خاصی بخشیده و کلیت اثر را شنیدنی تر و بیادماندنی‌تر کرده است.

...

...

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

کتاب صوتی مسخ مسخ

فرانتس کافکا

کتاب صوتی بیابان تاتارها بیابان تاتارها

دینو بوتزاتی

کتاب صوتی گریز پا گریز پا

آلیس مونرو

کتاب صوتی شب های روشن شب های روشن

فئودور داستایفسکی

کتاب صوتی سوپرمارکت شبانه روزی سوپرمارکت شبانه روزی

سایاکا موراتا

کتاب صوتی شیطان به قتل می‌رسد شیطان به قتل می‌رسد

آگاتا کریستی

تازه‌های ماه‌آوا

چرت بعد‌‌‌از‌ظهرنویسنده: تیلد باربنیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ داستان از زبان و نگاه سگی پیر و ماده روایت می‌شود.او از زندگی‌اش درمیان انسان‌ها، ارزیابی روابط انسان‌ها با یکدیگر و روابط آن‌ها با خودش برای ما می‌گوید. درواقع نویسنده از این راه قصد دارد از زاویه ای بدیع و غیرکلیشه ای چشم اندازی به سرگذشت انسان ها بگشاید. ”

سیزده دلیل براینویسنده: جی اشرRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ با تمام عضلات بدنم که باهم متحدانه می‌خواهند از حال بروم، مقابله می‌کنم. همه‌ی عضلاتم انگار باهم از من می‌خواهند به مدرسه نروم. می‌خواهند به‌جای دیگری بروم و تا فردا پنهان شوم؛ ولی اهمیتی نداشت، هر وقت به مدرسه برمی‌گشتم، مجبور بودم با آن آدم‌های داخل نوارها روبه‌رو شوم. به ورودی پارکینگ نزدیک می‌شوم. جایی که تخته‌سنگ بزرگ و حکاکی شده‌ای با پیچکی که به دور پایه‌ی آن پیچیده شده قرار دارد. روی آن نوشته یادبودِ سال 1993. در طول این سه سال، بارها از جلوی این تخته‌سنگ عبور کرده‌ام؛ اما هیچ‌وقت پارکینگ را به این شلوغی ندیده بودم. حتی یک‌بار، چون هیچ‌وقت این‌قدر دیر به مدرسه نمی‌آمدم. تا امروز. به دو دلیل. یک: بیرون دفتر پُست منتظر ایستاده بودم. منتظر بودم باز کند تا جعبه کفشی پر از نوار کاست را پُست کنم. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools