نگاهی اجمالی به کتاب“ پروفسورهسکتبل مدیرمدرسه پرایری که بطور اختصاصی آموزش فرزند اشخاص بلندپایه و ثروتمند را به عهده دارد سرآسیمه به آپارتمان هولمز میآید ودرخواست کمک میکند . پسر ده ساله دوک هولدرنس شب گذشته به شکل عجیب و غیرمنتظرهای ناپدید شدهاست وآبروی مدرسه و شخص دوک (که رابطه شخصی ناموفقی با همسرش داشته است) در خطر است. هولمز بلافاصله با همراهی دکتر واتسون خود را به مدرسه میرساند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ ساعت سه بعد از نیمه شب زنگ تلفن در خانه میپیچد."جک "با فریاد همسرش از خواب میپرد و میرود گوشی را برمیدارد.آن سوی خط صدای زنی مست میآید که میخواهد با مردی به نام " باد" صحبت کند.جک با عصبانیت گوشی را میگذارد.این اتفاق یکی دوبار دیگر میافتد.جک و آیریس که حسابی بیخواب شده اند تا خود صبح توی تختخواب از چیزهایی حرف میزنند که تا بحال نگفته بودند و تازگی دارد.در حالی که صبح روز بعد کار و زندگی روزمره دوباره در انتظار آنان است. ”