قدرت بی قدرتان

کتاب صوتی

کتاب صوتی قدرت بی قدرتان
اثری از

نام اصلی:

ناشر: نشر نو

سال چاپ:

شابک:

دسته بندی: سیاسی

خلاصه:

این مجموعه‌ی ارزشمند و تاریخی که نوشته‌های بیست‌وپنج سال از زندگی نویسنده را در بر می‌گیرد، به قلم واتسلاف هاول، نمایشنامه‌نویس اهل چک که بعدتر رییس‌جمهور کشورش شد، به رشته‌ی تحریر درآمده است. کتاب صوتی قدرت بی‌قدرتان از خلال جستارها و تأملاتی پژوهیده، تکامل واتسلاف هاول را از یک نمایشنامه‌نویس سربه‌زیر به رییس‌جمهوری جسور به نمایش می‌گذارد. نوشته‌هایی که نمایانگر خیزش اشتیاقی سرکوب‌شده برای آزادی است که رژیم توتالیتر چکسلواکی را سرنگون کرد.

این مقاله به تشریح ماهیت رژیم‌های کمونیستی آن زمان و زندگی در چنین رژیمی می‌پردازد، و برای این پرسش پاسخی اندیشیده ارائه می‌کند: چگونه رژیم‌ها با ماهیت خود می‌توانند شهروندان عادی را ناراضی کنند؟ واتسلاف هاول در این کتاب به سراغ مفهومی تحت عنوان «پساتوتالیترالیسم» رفته است و از آن به‌مثابه‌ی حیوانی درّنده‌خو در پوستین دامی اهلی و بی‌خطر یاد می‌کند. وجه مشترک هرآنچه در کتاب صوتی قدرت بی‌قدرتان می‌شنوید در این است که در همه‌ی مطالب آن نشانی از سختگیری فکری، اعتقاد اخلاقی و فصاحت بی‌تکلف واتسلاف دیده می‌شود.

هنرمندان:

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

تازه‌های ماه‌آوا

برای سخنرانی نیامده‌امنویسنده: گابریل گارسیا مارکزRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ یادداشت‌هایی که در این مجموعه گردآوری شده‌اند ، نوشته شده‌اند تا به صورت سخنرانی ارائه شوند و طبعا تمام دوران زندگی گابریل گارسیا مارکز را دربردارند ؛ از مقاله اول که در سال 1944 برای خداحافظی از همشاگردی‌ها در شهر زیپاکیرا نوشته‌شده‌است تا نطق آخر در آکادمی زبان و برای شاه اسپانیا در سال 2007. ”

کالسکهنویسنده: نیکلای گوگولRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ فیثاغوروویچ مالکی میان مایه است که روزی به ضیافت ناهار ژنرال سواره نظام دعوت می‌شود.در طول مهمانی که تا انتهای شب می‌انجامد ، ژنرال از اسب ابلقی برای حاضران حرف می‌زند که بی همتاست و جزو دارایی خاص او محسوب می‌شود.فیثاغوروویچ تحت تاثیر مستی و جوی که بوجود آمده از دهانش می‌پرد که صاحب کالسکه‌ای است عجیب و منحصر بفرد.توجه حاضران به گفته هایش جلب می‌شود و او همگی را برای ناهار فردا به خانه اش دعوت می‌کند.فردا ظهر در حالی که فیثاغوررویچ در خواب است و سرخوشی شب پیش نیز از سرش پریده با این خبر همسرش از خواب بیدار می‌شود که گروهی سواره به سوی خانه شان می‌آیند.گوگول در این داستان نیز، هم چون دیگر آثارش، با بیانی شوخ و طنزی گزنده‌ آینه ای در برابرمان می گیرد و ما را با عادات مضحک مان روبرو می‌کند. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools