ابری بشید و نبارید

کتاب صوتی

کتاب صوتی ابری بشید و نبارید

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از
نویسنده رضا حیدری

راهنمای ساده و کاربردی برای مدیریت خشم در زندگی

نام اصلی: Abri Beshid o Nabarid

ناشر: کتابراه

سال چاپ: ۱۳۹۷

شابک:

978-622-7057-97-3

خلاصه:

وقتی هوا ابرای می‌شود تغییراتی در آسمان رخ می‌دهد. ابرها سیاه می‌شوند، صدای مهیبی از آن‌ها به گوش می‌رسد و آسمان دگرگون می‌شود. از روی این نشانه‌ها می‌توان فهمید تغییراتی رخ‌ داده و یا قرار است اتفاقاتی بیفتد. حال یا باران می‌بارد، یا تگرگ و یا قضیه با چند رعد و برق به پایان می‌رسد. ما انسان‌ها وقتی خشمگین می‌شویم شبیه ابرهای باران‌زا هستیم. ظاهر ما تغییر می‌کند و چهره‌مان برافروخته می‌شود. ممکن است خشم خود را با فریاد زدن تخلیه کنیم و یا آن را با یک رفتار پرخاشگرانه بروز دهیم.
در کتاب صوتی ابری بشید و نبارید، یاد می‌گیرید خشم خود را به‌ گونه‌ای بروز دهید که به خود و دیگران آسیبی نرسانید. این کتاب راهکارهایی ارائه می‌دهد تا به‌ وسیله آن بتوانید خشم خود را مدیریت کنید.

بشنوید:

هنرمندان:
صدابرداری و میکس کیان شمس
انتخاب موسیقی رضا عمرانی
تهیه کننده راضیه هاشمی

تاریخ تولید اثر: آذر ماه 97

مدت زمان اثر: 1 ساعت و 27 دقیقه

...

...

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

تازه‌های ماه‌آوا

ترانه مرغ اسیرنویسنده: علی مجتهدزادهRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ آنطور که نویسنده کتاب جازمین دارزنیک معترف است در زمان نگارش این اثر لحظه به لحظه تحت تاثیر شخصیت فروغ قرار گرفته است. ”

در خلوت خوابنویسنده: فتانه حاج سیدجوادیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ مجموعه داستان کوتاه «در خلوت خواب» نوشته ی «فتانه حاج سیدجوادی» است. این مجموعه هشت داستان را با عنوان های «رنگ تعلق»، «شیشه»، «در خلوت خواب»، «لالا»، «سمفونی حماقت»، «خرگوش»، «پوچ»، و «عرض زندگی» دربرمی گیرد. در بخشی از داستان «شیشه» می خوانیم: «من آدمی هستم که همیشه دیر رسیده ام. هنوز هم دیر می رسم. در این دیر رسیدن ها هرگز خود مقصر نبوده ام بلکه مانند برگی که روی آب افتاده باشد، در طی مسیر، مرتب و ناخواسته به این شاخ و آن خس و خاشاک گیر کرده ام و دیر رسیده ام. من دیر رسیدم و در نتیجه با وجود آن که در شرق، سرزمینی که در آن قدم نوزاد پسر همیشه مبارک است متولد شده بودم، مرا نمی خواستند. زیرا من آخرین فرزند یک خانواده ی پراولاد بودم و ناخواسته متولد شده بودم. پدر و مادرم با داشتن داماد و عروس از تولد من که ناگهان چون مهمان ناخوانده ای از راه رسیده بودم، مکدر بودند. من از این جهت با پسرعمویم تفاوت بسیار داشتم. او نخستین و تنها پسر خانواده ی خود بود که با نذر و نیاز فراوان و ناز و ادای بسیار متولد شده بود.» ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools