نگاهی اجمالی به کتاب“ فیثاغوروویچ مالکی میان مایه است که روزی به ضیافت ناهار ژنرال سواره نظام دعوت میشود.در طول مهمانی که تا انتهای شب میانجامد ، ژنرال از اسب ابلقی برای حاضران حرف میزند که بی همتاست و جزو دارایی خاص او محسوب میشود.فیثاغوروویچ تحت تاثیر مستی و جوی که بوجود آمده از دهانش میپرد که صاحب کالسکهای است عجیب و منحصر بفرد.توجه حاضران به گفته هایش جلب میشود و او همگی را برای ناهار فردا به خانه اش دعوت میکند.فردا ظهر در حالی که فیثاغوررویچ در خواب است و سرخوشی شب پیش نیز از سرش پریده با این خبر همسرش از خواب بیدار میشود که گروهی سواره به سوی خانه شان میآیند.گوگول در این داستان نیز، هم چون دیگر آثارش، با بیانی شوخ و طنزی گزنده آینه ای در برابرمان می گیرد و ما را با عادات مضحک مان روبرو میکند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ النا، استفن و دیمون سه شخصیت اصلی رمان کشمکش، دومین رمان مجموعهی خاطرات خونآشام هستند. در این قسمت شخصیتی که در پایان بخش اول معرفی شد، نقشی محوری در داستان میگیرد. او کسی نیست جز آلاریک سالتزمن. در پی قتل یک معلم تاریخ، النا گیلبرت تلاش میکند تا بیگناهی استفن را در اینباره اثبات کند. او همچنین متوجه میشود تنها یک چیز در دنیا وجود دارد که از عاشق یک خونآشام شدن خطرناکتر است. و آن این است که همزمان عاشق دو خونآشام بشوی. در حالی که استفن میکوشد غرایز خود را سرکوب کند، دیمون در تلاش است قلب النا را از آن خود کند. سلسلهای از وقایع هولناک، النا را مجبور میکند که جان خود را به خطر بیندازد تا یکی از این دو برادر را نجات دهد. انتخاب اوست که سرنوشت هرسهی آنها را تعیین میکند.
طرفداران سریال محبوب خاطرات خونآشام، این کتاب را مملو از همان نوع تعلیقهای دلخراش و عاشقانههای خشنی که در سریال وجود دارد خواهند یافت. ممکن است در نگاه اول این اثر شبیه یک رمان عاشقانهی معمولی نوجوانان به نظر برسد. اما فلاشبکهای استفن به قرن چهاردهم میلادی و همچنین شخصیتپردازیهای قدرتمند داستان، آن را از یک اثر کلیشهای خارج میکند. ”