نگاهی اجمالی به کتاب“ شکار گوسفند وحشی به سبک بیشتر داستانهای موراکامی نوشته شده ، داستان این کتاب با پایانی عجیب همراه است و تفاوت بارز آن نسبت به رمانها و داستان های دیگر موراکامی ، این است که وی در این کتاب نوشتن در ژانر پلیسی ـ جنایی را تجربه کرده است. این کتاب روایت شخصیت اصلی داستان از تعقیب کردن گوسفند وحشی افسانهای است که در جسم انسانها حلول میکند. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ فیثاغوروویچ مالکی میان مایه است که روزی به ضیافت ناهار ژنرال سواره نظام دعوت میشود.در طول مهمانی که تا انتهای شب میانجامد ، ژنرال از اسب ابلقی برای حاضران حرف میزند که بی همتاست و جزو دارایی خاص او محسوب میشود.فیثاغوروویچ تحت تاثیر مستی و جوی که بوجود آمده از دهانش میپرد که صاحب کالسکهای است عجیب و منحصر بفرد.توجه حاضران به گفته هایش جلب میشود و او همگی را برای ناهار فردا به خانه اش دعوت میکند.فردا ظهر در حالی که فیثاغوررویچ در خواب است و سرخوشی شب پیش نیز از سرش پریده با این خبر همسرش از خواب بیدار میشود که گروهی سواره به سوی خانه شان میآیند.گوگول در این داستان نیز، هم چون دیگر آثارش، با بیانی شوخ و طنزی گزنده آینه ای در برابرمان می گیرد و ما را با عادات مضحک مان روبرو میکند. ”