کفش های قرمز

کتاب صوتی

کتاب صوتی کفش های قرمز

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از

نام اصلی:

ناشر: نشر نگاه

سال چاپ: 1395

شابک:

978-622-7064-59-9

خلاصه:

در سخت ترین روزهای زندگی وقتی ناامیدانه گمان می کنیم هیچ اتفاقی به میل و خواست ما نمی افتد، ایمان به پروردگار و دست یاری او به کمکمان می آید.

بشنوید:

هنرمندان:
تهیه کننده راضیه هاشمی
صدابرداری و میکس آرش رستمی

تاریخ تولید اثر: 1397

مدت زمان اثر: 24 دقیقه

...

...

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

تازه‌های ماه‌آوا

نگاهی اجمالی به کتاب

“ همان‌طور که از عنوان اثر برمی‌آید، می‌توان حدس زد که در کتاب صوتی جمشیدخان عمویم که باد همیشه او را با خود می‌برد با یک رمان در ژانر رئالیسم جادویی روبه‌رو هستیم. آنچه هسته‌ی وقایع و شخصیت‌پردازی‌های کتاب به شمار می‌رود، در همین عنوان طولانی بیان شده است: شخصیت اصلی رمان به‌حدی لاغر است که باد او را با خود به این‌سو و آن‌سو می‌برد. اما ماجرا از چه قرار است؟ پیرنگ داستان این کتاب صوتی چیست و بختیار علی، نویسنده‌ی کرد معاصر، در زیرمتن این داستان به دنبال بیان چه مضمون و ایده‌ای است؟ کتاب صوتی جمشیدخان عمویم که باد همیشه او را با خود می‌برد داستانی خیال‌انگیز، تأثیرگذار و همچنین اندوهناک درباره‌ی گم شدن، شروع دوباره و این پرسش اساسی است که «واقعاً به کجا می‌رویم؟». سبک بختیار علی، رئالیسم جادویی را با توصیفی جسورانه از جامعه‌ی کرد معاصر پیوند می‌دهد و او را به‌عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان نسل خود به مخاطب فارسی‌زبان معرفی می‌نماید. ”

راز پرونده مختومهنویسنده: آگاتا کریستیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ در این رمان صوتی، پوارو را می‌بینیم که چون خونسردانه و با خشن‌ترین و بی‌رحم‌ترین تبهکاران و جنایتکاران دست‌وپنجه نرم کرده بود، به خودش مغرور و مطمئن می‌شود. او در مقایسه با بسیاری از مردان تنومند، قوی و ورزیده‌دل، جرئت بیش‌تری دارد و در این مورد به‌خصوص، خودش را از خیلی‌ها برتر می‌داند، ولی حتی در زندگی آدم‌های شجاع و بی‌باکی مثل هرکول پوارو نیز لحظاتی وجود دارد که عجز و ناتوانی، سرتاپای وجود آن‌ها را فرا می‌گیرد. پوارو، در این رمان، در مطب آقای دکتر مورلی، یکی از سرشناس‌ترین دندانپزشکان لندن که جثه و هیکلش شاید نصف هرکول پوارو هم نمی‌شد، حس می‌کرد پاهایش آن‌قدر ضعیف شده که به‌سختی می‌تواند هیکلش را تحمل کند. او نگاهی به صندلی دندانپزشکی انداخت و بدنش به لرزه درآمد؛ گویی به صندلی اعدام خیره شده باشد. پوارو مانند مرده‌ای متحرک به طرف آن صندلی روان شد. هرکول پوارو، قهرمان شکست‌ناپذیر مبارزه با تبهکاران، از صندلی بی‌جان و بی‌تحرک دندانپزشکی می‌ترسید؛ خیلی هم می‌ترسید. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools