بی خود و بی جهت

کتاب صوتی

کتاب صوتی بی خود و بی جهت
اثری از
نویسنده وودی آلن

نام اصلی:

ناشر: نشر شورآفرین

سال چاپ:

شابک:

دسته بندی: بیوگرافی

خلاصه:

در کتاب صوتی بی‌خود و بی‌جهت خاطرات زندگی وودی آلن فیلم‌ساز و طنزپرداز نامدار آمریکایی را به بیان خود او می‌شنویم. روایت این کتاب از دوران کودکی وودی آلن در بروکلینِ دهه‌ی 1940 آغاز می‌شود. آلن سپس به اولین تجربه‌های حرفه‌ای خود و همکاری با مل بروکس، نیل سایمون، و لری گلبارت می‌پردازد و روایتی از نخستین دفعاتی که به عنوان استندآپ کمدین بر روی صحنه حاضر شد ارائه می‌دهد. بخش‌هایی از کتاب صوتی بیخود و بی جهت نیز به همکاری وودی آلن با ستارگانی همچون دایان کیتون، اما استون، اسکارلت جوهانسون، کیت بلانشت، کیت وینسلت، مایکل کین، آلن آلدا، الک بالدوین و خاویر باردم اختصاص دارد.

هنرمندان:

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

کتاب صوتی صدای غذا خوردن یک حلزون وحشی صدای غذا خوردن یک حلزون وحشی

الیزابت تووا بایلی

کتاب صوتی کفش‌باز کفش‌باز

فیل نایت

کتاب صوتی جسارت رانندگی جسارت رانندگی

منال شریف

کتاب صوتی آنگه که خود را یافتم آنگه که خود را یافتم

اروین دی یالوم

کتاب صوتی میشل شدن میشل شدن

میشل اوباما

تازه‌های ماه‌آوا

اینم شد زندگینویسنده: عزیز نسینRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ «اینم شد زندگی» یک مجموعه داستانی از نویسنده توانای اهل ترکیه، عزیز نسین است. او در این آثار طنز تلخ و سیاهی را برای توصیف پیرامونش به کار می‌گیرد تا معایب اجتماعی زمانش را برملا کند و با نقد آنها راهکار گذر از این معایب را نشان دهد. او منتقد بی‌رحم اما خوش‌زبان جامعه ترکیه است و البته خوش‌انصاف؛ زیرا همه تقصیرها را هم به گردن حکومت و سیستم اداری و... نمی‌اندازد. قلم او متوجه مردم هم هست و با نقد خرافات، کژبینی و کوتته‌فکری مردم، می‌کوشد توازنی در نقدهایش ایجاد کند و راه برون‌رفت از مشکلات را بیشتر بنمایاند. بخشی از کتاب: «بعد از اینکه مرا ختنه کردند اسم مرا در یک مکتب نوشتند. مکتب از خانه ما خیلی دور بود ولی چاره نداشتیم باید می‌رفتم، راستش از دوری راه زیاد ناراحت نبودم چون خیابانها را دید می‌زدم!... ملاباجی که من آنجا درس می‌خواندم سه تا دختر بزرگ داشت، هر سه‌تا سفید و خوشگل بودند و من از هر سه تاشان خیلی خوشم می‌آمد! مثل روس‌ها بودند. آخه از وقتی که روس‌ها به مملکت ما آمدند دوچیز را با خودشان آوردند. یکی زن‌هایِ خوشگل و سفید و یکی هم اسکناس‌های بزرگ!... پدرم دوتا از این اسکناس‌ها داشت. البته مردم زیاد داشتند. اسکناس‌های روسی توی دست و پای مردم ریخته بود وقتی روسها از ترکیه رفتند. انقلابیون اسکناس‌ها را جمع کردند بعد هم از اعتبار افتاد. البته ما غیر از دو تا نداشتیم. چه می‌شد کرد. پولی بی اعتبار هم گیر ما نمی‌آمد! پدرم پولهای به آن بزرگی را یک قروش فروخت!... وقتی به مکتب رفتم مادرم یک فینه قرمز رنگی برایم درست کرد و به سرم گذاشت. یک قلم و دوات هم برایم خرید که وقتی می‌نوشتم «جرجر» صدا می‌کرد! روز اول به مدرسه رفتم باید این دعا را حفظ می‌کردم «رب یسر و لما تیتر رب تمین بالخیر» یعنی «آفریدگارا کارم را آسان کن. نگذار سخت بگذرد. تو کارم را به خیر بگردان» ”

اتللوی تابستانینویسنده: نسیبه فضل‌الهیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ می‌توان حدس زد که گرتا در لحظه اصابت شلیک گلوله در کجای سِن قرار داشته و فاصله‌اش با تفنگ اتللو یا آقای رازمیک هوانسیان چقدر بوده است. با توجه به همان زاویه? 65 درجه و فاصله? 50 سانتی‌متری میان اتللو و دزدمونا، قاتل و مقتول در فاصله? نسبتا نزدیکی از یکدیگر قرار گرفته بودند و حتی برای لحظاتی هم به یکدیگر خیره شده‌اند. به گفته? تماشاگران ردیف‌های آخر، لحظه‌ای که اتللو قصد داشته تا با شلیک گلوله‌ای به زندگی دزدمونا و بعداً خودش خاتمه بدهد چندین‌بار با انزجاری که چندان هم درماتیک نبوده سرش را تکان داده و با حالت انترسانی به تماشاگران سالن نگاه کرده و با صدای بلندی فریاد زده است: «وقتی از من می‌نویسید بگویید که سخت اما بد دوست می‌داشت.» ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools