نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب خنده در تاریکی، رمانی نوشته ی ولادیمیر ناباکوف است که اولین بار در سال 1932 به چاپ رسید. آلبرت آلبینوس، مردی مورد احترام و متأهل، و منتقد آثار هنری است که در برلین زندگی می کند. او شیفته ی دختری هفده ساله به نام مارگو می شود که در سینما او را ملاقات می کند. آلبینوس با مارگو رابطه ای مخفیانه شکل می دهد اما همسر آلبینوس، الیزابت، وقتی مارگو نامه ای را به خانه ی آن ها می فرستد، از رابطه ی این دو آگاه می شود. نتیجه ی این اتفاق، جدایی الیزابت از آلبرت است اما آلبرت به جای فاصله گرفتن از مارگوی دردسرساز، بیشتر به او علاقه پیدا می کند. رابطه ی آن ها ادامه می یابد اما مارگو نقشه هایی در سر دارد. او می خواهد ستاره ی سینما شود و وقتی آلبینوس، او را به تهیه کننده ی فیلم های سینمایی، اکسل رکس، معرفی می کند، مارگو فرصتی را به دست می آورد که انتظارش را می کشید. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ رمان آناکارنینا نوشتهی لییو تولستوی، نویسندهی روس است و سروش حبیبی آن را به فارسی برگردانده است. این کتاب برای اولین بار در سال 1878 به چاپ رسید و خود تولستوی آن را اولین کتاب واقعی خود میدانست. آناکارنینا رمان پیچیدهای است که بیش از دوازده شخصیت اصلی دارد. موضوع رمان در مورد خیانت، ایمان، خانواده، جامعهی اشرافی روسیه، ازدواج، آرزو و زندگی روستایی است. داستان در مورد رابطهی خارج از ازدواج آنا با افسری جوان به نام ورونسکی است. این رابطه رسوایی زیادی برای هر دو به همراه میآورد و بیشتر موجب فروپاشی روابط و زندگی آنا میشود. یکی از اصلیترین مضامین رمان این است که: «هیچکس نمیتواند شادی خود را بر روی درد و رنج شخص دیگر بنا نهد.» به گفتهی بسیاری، شخصیت لوین در رمان درست مانند شخصیت اصلی تولستوی است. انگار که نویسنده عقاید خود را از زبان این شخصیت به مخاطب عرضه میکند. از طرفی نام تولستوی لییو است و نام خانوادگی روسی لوین هممعنا با لییو است. لوین از کیتی به همان روشی خواستگاری میکند که تولستوی از سوفیا (همسرش) خواستگاری کرده است. هماکنون تولستوی را به عنوان نویسندهای مشهور میشناسند؛ اما او در دوران خود یک مبدع بزرگ در زمینهی نویسندگی بود. استفاده از مونولوگ درونی امروز شاید امری عادی باشد؛ اما خود تولستوی برای اولین بار در رمان آناکارنینا از آن استفاده کرد. روشی که باعث میشود شخصیتها بدون واسطه در مورد افکار و احساسات خود صحبت کنند. نویسندههای پیشین مانند شکسپیر در نمایشنامهها از این روش استفاده میکردند؛ اما هیچگاه در رمانها از آن استفاده نشده بود. مونولوگ درونی باعث همدلی زیاد مخاطب با شخصیت میشود و باعث میشود از نزدیک انگیزههای شخص را درک کنیم. ”