نگاهی اجمالی به کتاب“ راهنمایی عملی برای در دست گرفتن کنترل پولتان و دستیابی به ثروتی عظیم میخواهید یک میلیونر باشید؟ قطع به یقین شما نیز میتوانید! این راهنمای علمی به شما نشان میدهد که چطور با بهکارگیری شیوهای تأییدشده برای پسانداز کردن، سرمایهگذاری هوشمندانه و فرصتهای پولساز معتبر به رؤیاهای مالیتان جامهی عمل بپوشانید. در این کتاب، میبینید که چطور میتوانید تصمیمات مالی عاقلانه اتخاذ کنید، مالیاتها رابه حداقل برسانید، از اشتباهات پرهزینه دوری جویید و برای رسیدن به اهدافتان، چطور از بیثباتیهای اقتصادی جان سالم به در ببرید.
امور مالیتان را به نظم درآورید؛ رابطهتان با پول را بهخوبی درک کنید و مقدماتی برای تنظیم و برآوردن اهداف مالیتان مهیا کنید.
-همین امروز شروع به ساخت ثروت کنید؛ از شرّ بدهی بد خلاص شوید و شروع به اجرای یک نقشهی پسانداز کنید و به آن بچسبید و حقوقتان را حداکثر کنید.
-دست به کاری مخاطرهآمیز برای ساختن میلیونهادلار پول بزنید_فرصتهای تأییدشده برای خلق ثروت را کشف کنید_ از جمله راهاندازی کسبوکار خودتان، پیش نهادن یک اختراع، بهرهبرداری از یک ارثیه و سرمایهگذاری در املاک و مستغلات.
-پولتان را به شیوهای عاقلانه مدیریت کنید؛ از قدرت تحمل ریسکتان مطلع شوید،از کمک متخصصان حرفهای برخوردار شوید و الزامهای مالیاتیتان را حداقل کنید.
-پیش از مرگتان،برای این امر پیشبینینشده و اجتنابناپذیر برنامهریزی کنید؛از اموال و داراییهایتان حمایت کنید،برنامهای برای وراثتان طرح کنید و امور مالیتان را در وضعیت خوبی حفظ کنید.
-برای باقیماندهی عمرتان در امنیت مالی قرار بگیرید؛نگرشتان نسبت به پول را دوباره شکل دهید و تصمیمات درستی در خصوص امنیت مالی اتخاذ کنید. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ در کتاب تابستان دلپذیر اثر کوریتنا بومان، نویسنده آلمانی معاصر، یک داستان دلپذیر درباره رابطه یک خاله و خواهرزاده در برههای از زندگیشان را میخوانید.
خلاصه کتاب تابستان دلپذیر
ویبکه دانشجویی است که بعد از زمستانی طولانی و خستهکننده، خراب کردن امتحانات و شکستی که در رابطه عاشقانهاش داشته، با جیب خالی تصمیم میگیرد از شهر بیرون برود در نهایت او تصمیم میگیرد به ملاقات خاله لاریسایش به موریتس برود.
لاریسا زنی هنرمند است و افتخار میکند که با تلاش در مزرعه? تمشک برای خودش زندگیای تازه دستوپا کرده است. این دو زن در عین اینکه کاملاً باهم فرق دارند، از جهاتی شبیه هم هستند.
در طول تابستان در منطقه? دریاچهای مکلنبورگ، لاریسا با میشاییل نقاش آشنا میشود. آرزوی بزرگ این زن تنهای مستقل برآورده میشود؛ اما هنوز شک دارد که میتواند به او اعتماد کند یا نه. حرفزدن با ویبکه هم برایش خوب است، هم برایش خوب نیست: ویبکه به لاریسا قوت قلب میدهد؛ اما لاریسا خیلی وقت است که اعتماد به خانوادهاش را از دست داده است.
ویبکه و لاریسا همراه هم یک تابستان دلپذیر و شگفتانگیز را تجربه میکنند. ”