نگاهی اجمالی به کتاب“ آیا تابهحال در شرایطی قرار گرفتهاید که فکر کنید تنها عاقل جمع شما هستید؟ باید بدانید که تنها نیستید و توماس اریکسون در کتاب صوتی محاصره شده با احمقها شما را مخاطب خود قرار داده است. از این کتاب تحسینشده در حوزهی ارتباطات انسانی، بیش از یکونیم نسخه در سراسر جهان به فروش رسیده است.
«با چه احمقهایی روبهرو هستم!» تا به حال چند بار در طول زندگی خود مشابه این جمله را در ذهنتان گفتهاید؟ اگر چنین حسّی را تجربه کردهاید، شما مخاطب اصلی این اثر هستید. کتاب صوتی محاصره شده با احمق ها (Surrounded by Idiots) با فروش بیش از 1.5 میلیون به اثری شناختهشده و بینالمللی در سراسر جهان و در حوزهی ارتباطات بین فردی تبدیل شده است.
توماس اریکسون در این کتاب صوتی یک روش ساده و در عین حال، پیشگام برای ارزیابی شخصیت افرادی که با آنها در ارتباط هستیم را در اختیار شما قرار میدهد. او این افراد را بر اساس چهار تیپ شخصیتی قرمز، آبی، سبز و زرد دستهبندی میکند و سپس بهتفصیل به تحلیل و بررسی هریک از آنها میپردازد. ما باید با چنین افرادی چگونه برخورد کنیم؟ نحوهی صحبت کردمان و بهاشتراکگذاری اطلاعات با آنها باید چطور باشد؟ با چه فاصلهای از آنها قرار بگیریم تا آسیب نبینیم؟ توماس اریکسون در این کتاب پاسخ این پرسشها را در دستان شما میگذارد. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ «من و استادم» رمانی از نویسنده ترکتبار فرانسوی، الیف شافاک (-1971) است. او در سال 2010 نشان شوالیهی ادبیات و هنر کشور فرانسه را از آنِ خود کرد. آثار این نویسنده به سی زبان ترجمه شده و از طرف ناشران معروفی مثل ویکینگ، پنگوئن، ریزولی و ... به چاپ رسیدهاست.
شافاک نویسندهای است که بهخاطر موقعیت شغلی خاص مادرش که دیپلمات بود، بخش بزرگی از زندگیاش را در شهرهای مختلف دنیا، از جمله مادرید، عمان، کُلن، بوستون، میشیگان، آریزونا، آنکارا و استانبول گذراندهاست. بهیقین توجه او به مردم و فرهنگهای مختلف، در اغلب آثارش آشکار است و رمان «من و استادم» نمونهای از زندگی چندفرهنگی این نویسندهی چیرهدست است. نویسنده با بهره گرفتن از زبانی که ترکیبی از روایت و گفتوگوست، شخصیتهای تاریخی را در کنار دو شخصیت خیالی این رمان، جهان (پسری از دیار هند) و فیلَش قرار میدهد. در جایجای رمان ردپای مردمانی از فرهنگهای مختلف دیده میشود، مردمی با مذاهب گوناگون که هرکدام بهشکلی بیطرفانه در ماجراهای داستان نقش دارند.
دغدغهی الیف شافاک در این رمان، نه بازگویی تاریخ است، نه قهرمانسازی و نه دفاع از هویت یک قوم خاص. او سعی میکند حقیقت را بکاود. از نگاه او خرافهپرستی، تعصبات خشک مذهبی و هویتسازیهای متعصبانهی قومی، مخربِ تمدن بشری است. داستان در دوران سه پادشاه عثمانی، سلطانسلیمان، سلطانسلیم و سلطانمراد، اتفاق افتادهاست. در این رمان، استانبول در مرکز توجه الیف شافاک قرار گرفتهاست؛ شهری جادویی که روی تپهها بنا شده؛ شهری که جهان قهرمان اصلی داستان، با فیلَش به آنجا میرسد و بیخبر از ماجراها و سرنوشتی که زندگیاش را از اینرو به آنرو خواهدکرد، به قصر سلطانسلیمان راه پیدا میکند و... از متن کتاب: شاید درون هر فردی، انسانی ناشناخته پنهان است که در پر تنشترین و غیرمنتظرهترین لحظات، خودش را نشان میدهد. قلب انسان مثل اجرام آسمانی است که مُنجم تقیالدین آنها را رصد میکرد. کسی نمیدانست در اعماق خود چه اسراری را جای دادهاست. تنها آسمان بالای سرمان اسرارانگیز نیست، در واقع تکتک انسانها معمایی بزرگ هستند. ”