مصطفی مستور

از این نویسنده بشنوید:
برگردان:
  • کتاب صوتی - صمیمیت - ماه آوا
  • کتاب صوتی - تلفن بی‌موقع - ماه آوا
  • کتاب صوتی - فیل - ماه آوا

تازه‌های ماه‌آوا

مزه‌شناسنویسنده: لو ونفوRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ عنوان «مزه‌شناس» چه گوش‌نواز است. به زبان که می‌آید، قدری طعم خوش دارد. اگر بخواهید به زبان خودمانی توضیحش دهید، کم و بیش می‌شود این: کسی که عاشق خوردن باشد. جوزیه که یک سرمایه‌دار تمام عیار است و سرمایه‌اش هیچ حد و مرزی ندارد، برای این‌که عاشق غذا خوردن است و به خاطر شکم‌پرستی‌‌اش در این راه خبره‌ای تمام‌عیار شده و به مقام عالی مزه‌شناس دست یافته است! لو وِنفو که از جوانان حاضر در صف انقلاب کمونیستی چین بوده، داستان بزرگ‌ترین نقطه عطف تاریخ معاصر چین را از دل و زبان مردم کوچه و خیابان روایت می‌کند. مزه‌شناس داستانی صادقانه و روایتگر انقلابی سخت همچون تمام انقلاب‌های دنیاست، انقلاب‌هایی که سخت‌اند، اما قصه‌هایی به نرمی و همگونی زندگی روزمره با خود دارند؛ قصه ایده‌های مشترک و افکار متناقض، قصه صعود و سقوط، قصه تغییر و سکون. رمان مزه‌شناس، یکی از آثار فاخر ادبیات معاصر چین به شمار می‌رود. این رمان علاوه بر این‌که راهنمای بسیار خوبی برای آشنایی با رسوم و فرهنگ چین است، بخش بسیار مهمی از تاریخ معاصر آن کشور را بی هیچ اغماضی روایت می‌کند. ”

معمای کارائیبنویسنده: آگاتا کریستیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ آگاتا کریستی نویسنده انگلیسی داستان‌های جنایی و ادبیات کارآگاهی با نام مستعار مری وستماکوت داستان‌های عاشقانه و رومانتیک نیز می‌نوشت. اما شهرت اصلی اش به خاطر 66 رمان جنایی اوست. داستان‌های آگاتا کریسیتی، به خصوص آن دسته که درباره ماجراهای کاراگاه هرکول پوآرو یا خانم مارپل هستند. نه تنها لقب ملکه جنایت را برای او به ارمغان آوردند بلکه او را به عنوان یکی از مهم‌ترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و تکامل داستان‌های جنایی کوشیده‌اند نیز معرفی و مطرح کردند. - بخشی از کتاب: سرگرد مکث کرد و سپس عکس کوچکی را از لابلای محتویات کیفش بیرون کشید. به دقت به آن نگریست و گفت:«میل دارید عکس یک قاتل را ببینید؟» سرگرد داشت عکس را به دست خانم مارپل می‌داد که یکباره حرکت دستش متوقف شد. انگار خشکش زده بود. بیش از پیش به قورباغه‌ای چاق و چله شباهت پیدا کرده بود. به ظاهر سرگرد پال گریو از بالای شانه راست خانم مارپل شیئی یا شخصی را دیده و ماتش برده بود؛ دقیقا به همان جهتی نگاه می‌کرد که صدای نزدیک شدن قدم‌ها از آن سو به گوش می‌رسید. «این غیرممکن است. منظورم...» سرگرد با عجله همه چیز را در کیفش چپاند و آن را در جیبش گذاشت. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools