نگاهی اجمالی به کتاب“ برایان تریسی در کتاب معجزه انضباط فردی به شما کمک میکند تا تنبلی و تنپروری را کنار بگذارید. او نه اصل برای منظم بودن ارائه میدهد و به شما میآموزد چگونه با برنامهریزی به فرد با انضباطی تبدیل شوید.
کتاب معجزه انضباط فردی (The miracle of Self-Discipline) نخستین بار در سال 2010 به چاپ رسید و به سرعت به یکی از کتابهای پرفروش در زمینه خودشناسی تبدیل شد.
برایان تریسی (Brian Tracy) در مقدمهی کتابش قول میدهد با راهکارهایش شما را منظمتر و منضبطتر کند. او در ابتدای کتاب حاضر به این موضوع اعتراف میکند که هیچگاه فرد باانضباطی نبوده و بعد از درخواست ناشران برای نوشتن این کتاب متوجه نمود بیرونی رفتارش برای دیگران شده است.
او در هر بخش از این کتاب یک اصل مهم برای دست یافتن به انضباط را شرح میدهد. در اولین بخش و در واقع اولین اصل درباره درست فکر کردن توضیح میدهد. به اعتقاد او اغلب مردم به هیچ عنوان فکر نمیکنند به طوری که میتوان گفت هر کار دیگری برایشان راحتتر از فکر کردن است. او میگوید اگر میخواهید کاری که انجام میدهید از اثرگذاری خوبی برخوردار باشد، باید تفکر درستی پشت آن قرار گیرد تا کیفیت خوبی را دریافت کنید. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ امیل زولا (1840- 1902) نویسندهی نامدار فرانسه در داستان بلند برای یک شب عشق زندگی مردی منزوی و راندهشده را روایت میکند که دچار عشقی بعید میشود. دختری از طبقهی رفاهزده که خلقی غریب دارد و ظاهراً دستنیافتنی است و رابطهای نابهنجار با خانهزادشان دارد. زولا از امیال و گرایشهای پیچیدهی آدمی تصویری مهیج و تأملبرانگیز نشان میدهد. ارباب و بندهای که هر کدام از نقششان لذتی وافر میبرند. - دربارهی نویسندهی کتاب برای یک شب عشق: امیل زولا نویسنده و روزنامهنگار فرانسوی قرن نوزدهم و بنیانگذار مکتب ناتورالیسم است. شهرت ادبی او بیشتر مدیون بیست جلد رمان بههمپیوستهی روگن ماکار است که جامعهی فرانسوی را در دوران امپراطوری دوم فرانسه (1852-1870) وصف میکند. برخی از رمانهای مهم این مجموعه عبارتاند از: ژرمینال، آسوموار، زمین، پول. - بخشی از کتاب: ژولین در ظلمتی که ناگاه سراسر اتاق را گرفت، صدای بستهشدن در و دور شدن خشخش لباس ابریشمی ترز را در امتداد راهرو شنید. در انتهای شاهنشین، روی زمین نشست، هنوز جرئت نمیکرد از آنجا بیرون بیاید. ژرفای شب پردهای جلوی چشمهایش میکشید؛ اما کنار خود وجود آن پای برهنه را که گویی تمام اتاق از حضورش سر شده بود، حس میکرد. ”