نگاهی اجمالی به کتاب“ کتاب 101 سوالی که در دهه بیست سالگی باید از خود بپرسید اثر پل انگون، به شما نشان میدهد که چگونه برای رسیدن به موفقیت و دوری از شکست دیدگاه خود را تغییر دهید.
اگر از شکست خوردن، ناامید شدن یا هر دو میترسید، یا اینکه مشتاقانه به دنبال توصیههایی میگردید تا به کمک آنها مرحل? گذر از مشکلات را پشت سر بگذارید، کتاب 101 سوالی که در دهه بیست سالگی باید از خود بپرسید (101questions you need to ask in your twenties) را بخوانید و در تعیین کنندهترین دهه زندگیتان بدرخشید.
انسان قبل از رسیدن به بیست سالگی اهداف و رؤیاهای بزرگ زیادی دارد که مطمئن است به آنها میرسد. در تمام طول عمر به آنها بالوپر میدهد، پرورششان میدهد و به آنها عشق میورزد. اما بعداز فارغالتحصیلی و ترک دانشگاه وارد بزرگسالی میشود و تمام اهدافش مثل له شدن زیر دوچرخههای یک گروه دوچرخهسوار، یک شبه از بین میروند و آخرین یاری که به آنها فکر کرده به جایی در فرانکلین و کنتاکی برمیگردد. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ و چشمهایش کهربایی بود رمانی است که از دریچهای نو و با دیدی خلاقانه به تقابل میان «هستی و نیستی» میپردازد. رمانی که راویانش یگانه و منحصربهفردند.
تسبیح میان دستان هاشم، چادر مشکی زهره، موازییکهای کف حیاط، انگشتر و جنینی که از زهدان مادر رانده شده، هر یک به تنهایی جهانی تکاندهنده را به تصویر میکشند و روایتگر ترسها، تشویشها، آرزوها و ناکامیهای آدمهای درون داستاناند... .
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
از همینجا پیداست و میبینمش زن چشم عسلی را. خودش است، مثل همیشه کتابی در دست دارد و پشت به ما ایستاده است کنار درخت. تا برسیم نزدیک، همانطور که توی هوا میچرخم زن هم میچرخد انگار و درخت هم وارونه میشود. چقدر قد کشیده است این درخت. چرخ که میزنم. درختِ وارونه ریشههایش توی هوا میماند. سه هزار و بیست و سه سال پیش است انگار و من میخواهم از ریشهها خودم را برسانم به تنه درخت. خودم را برسانم به یک زخم عمیق. هاشم مکث میکند دیگر نمیچرخاندم، شاید یادش افتاده که نخم نازک شده است. درخت میماند همانجا و زن چشم عسلی هم. زن رو برمیگرداند و انعکاس رنگ مهرههام توی عسلی چشمهاش بیقرارم میکند... . ”