نگاهی اجمالی به کتاب“ داستان از زبان یک کاراگاه خصوصی روایت میشود.او توسط مردی بهنام "دراوک" استخدام میشود تا درباره روابط پنهانی دختر او تحقیقات کند.کاراگاه در یک روز بارانی و در تعقیب دختر جوان وارد خانهای میشود که دقایقی پیش از ورود او قتلی در آنجا اتفاق افتادهاست. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ داستانی عاشقانه با روایتی متفاوت است. «فهیم عطار» در این کتاب سوژههای متفاوتی برای نوشتن پیدا کرده است. این داستان درونمایههای روانشناسی و ماجراجویی هم دارد. با وجود کتابهایی مثل قابهای خالی، هنوز هم میتوان به خواندن یک کتاب خوشخوان و پرکشش ایرانی امیدوار بود.
شب عروسیمان بود. مهمانها همه رفته بودند. کراواتم را شل کردم و روی صندلی ولو شدم. پونه کنارم نشست و کفشهایش را درآورد. «پشت پاهام رو زدن. حالم از کفش پاشنهبلند به هم میخوره.» نگاهش کردم و گفتم: «بالاخره رسما مالِ من شدی.» ابرو بالا انداخت و گفت: «من مال هیشکی نیستم. من مال خودمم.» ”