نگاهی اجمالی به کتاب“ داستان بینایی از یک روز باران در یک حوزه اخذ رای در پایتختی بی نام آغاز می شود. از شدت باران کسی بیرون نیامده و در حوزه پرنده پر نمی زند. بعدازظهر است و هنوز هیچ کس برای دادن رای به حوزه نیامده است. مسئولین حوزه با نگرانی به افراد خانواده و بستگان شان تلفن می زنند و از آنها می خواهند تنور انتخابات را گرم کنند، گویا کسی قصد رای دادن ندارد اما ساعت چهار به ناگاه حوزه اخذ رای شلوغ می شود. مردم مصمم و شتابان، می آیند و رای خود را به صندوق می ریزند. فردای آن روز شمارش آرا آغاز می گردد. نتیجه باورنکردنی نیست. بیشتر مردم رای سفید به داخل صندوق ریخته اند و احزاب تنها مقدار کمی از آرا را از آن خود کرده اند. هفتاد درصد آرا سفید است مردم با رای سفید شورش کرده اند. آیا این رای سفید با کوری ارتباطی دارد؟ ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ ''هنری عقربهی دقیقهشمار ساعت روی دیوار را تماشا کرد. در سراسر لندن، در سراسر دنیا، عقربهها دقیقاَ با سرعتی یکسان حرکت میکردند، بیاینکه هیچکدام از دیگری جلو بزنند...''
| ویلیام ترور را نه میتوان روانشناس خواند نه کارآگاه، اما میتوان گفت که خصلتهای هر دو را دارد. او در این رمان بستریشدن چهار زن را در بخش چهار اتاقهی «بیمارستان زنانهی لیدی اوگاستا هپتری» بهانه قرار میدهد تا در زندگیشان سرک بکشد و از بیمها و شکستها، رازها و کابوسهایشان بگوید. ترور عاشق شخصیتهایی است که جامعه به آنها پشت کرده، انها که نه به موفقیت دندانگیری دست یافتهاند نه دیگر جوانی و زیبایی برگ برندهشان است.
ترور در این رمان تصویری واضح و پر از جزئیات از زندگی در لندن دههی هفتاد میلادی ارائه میدهد. ”