نگاهی اجمالی به کتاب“ نویسنده در این کتاب داستان تکاندهنده زندگی پدرش را بیان میکند و به نحوی از او به مثابه انسانی سخن میگوید که نیروی زندگی و هوشیاریاش را به واسطه ابتلا به بیماری آلزایمر از دست نداده است. «گایگر» همراه با نقل داستان این زندگی پر فراز و نشیب، دوران کودکی خود را از نو کشف میکند. بار دیگر رابطهاش با پدرش دوستانه میشود. میکوشد جملات خاص او را درک کند و متوجه میشود پدرش هنوز صفات چندی را داراست: گیرایی، اعتماد به نفس، شوخطبعی، آن هم با وجود درگیری با فقدانی جبرانناپذیر.
کتاب پادشاهی پیر در تبعید کتابی است روشن، زنده و گاه به گاه هم خنده آور: «وقتی شش سالم بود پدربزرگ دیگر مرا نمیشناخت. خانه او پایین خانه ما بود. گاهی وقتی من برای رفتن به مدرسه از باغ میوه او میانبر میزدم، پشت سرم چوب پرتاب میکرد که به چه اجازهای از باغ من رد میشوی. گاهی هم برعکس، از دیدنم خوشحال میشد، به طرفم میآمد. پدربزرگ درگذشت و من این ماجراها را فراموش کردم تا اینکه بیماری پدرم آغاز شد.»
«آرنو گایگر» متولد سال 1968 در حال حاضر در وین زندگی میکند. تا به حال جوایز بسیاری به او تعلق گرفته است. از جمله جایزه کتاب سال در آلمان. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ رمان آناکارنینا نوشتهی لییو تولستوی، نویسندهی روس است و سروش حبیبی آن را به فارسی برگردانده است. این کتاب برای اولین بار در سال 1878 به چاپ رسید و خود تولستوی آن را اولین کتاب واقعی خود میدانست. آناکارنینا رمان پیچیدهای است که بیش از دوازده شخصیت اصلی دارد. موضوع رمان در مورد خیانت، ایمان، خانواده، جامعهی اشرافی روسیه، ازدواج، آرزو و زندگی روستایی است. داستان در مورد رابطهی خارج از ازدواج آنا با افسری جوان به نام ورونسکی است. این رابطه رسوایی زیادی برای هر دو به همراه میآورد و بیشتر موجب فروپاشی روابط و زندگی آنا میشود. یکی از اصلیترین مضامین رمان این است که: «هیچکس نمیتواند شادی خود را بر روی درد و رنج شخص دیگر بنا نهد.» به گفتهی بسیاری، شخصیت لوین در رمان درست مانند شخصیت اصلی تولستوی است. انگار که نویسنده عقاید خود را از زبان این شخصیت به مخاطب عرضه میکند. از طرفی نام تولستوی لییو است و نام خانوادگی روسی لوین هممعنا با لییو است. لوین از کیتی به همان روشی خواستگاری میکند که تولستوی از سوفیا (همسرش) خواستگاری کرده است. هماکنون تولستوی را به عنوان نویسندهای مشهور میشناسند؛ اما او در دوران خود یک مبدع بزرگ در زمینهی نویسندگی بود. استفاده از مونولوگ درونی امروز شاید امری عادی باشد؛ اما خود تولستوی برای اولین بار در رمان آناکارنینا از آن استفاده کرد. روشی که باعث میشود شخصیتها بدون واسطه در مورد افکار و احساسات خود صحبت کنند. نویسندههای پیشین مانند شکسپیر در نمایشنامهها از این روش استفاده میکردند؛ اما هیچگاه در رمانها از آن استفاده نشده بود. مونولوگ درونی باعث همدلی زیاد مخاطب با شخصیت میشود و باعث میشود از نزدیک انگیزههای شخص را درک کنیم. ”