کلاغی که با خدا حرف زد

کتاب صوتی

کتاب صوتی کلاغی که با خدا حرف زد

دوستان عزیز ماه آوا

از ابتدای مهرماه سال ۱۴۰۰ خرید محصولات ماه آوا تنها از طریق پلتفرمهای فروش کتاب صوتی امکان پذیر خواهد بود

اثری از
برگردان مینا علاء

نام اصلی: The raven who spoke with god

ناشر: نشر ققنوس

سال چاپ: 1394

شابک:

978-622-7064-21-6

خلاصه:

شب به زودی سراسر جنگل را فرا گرفت. قورباغه‌های برکه آواز جمعی خود را شروع کردند. چند زاغچه مدت کوتاهی روی درخت مجاور با هم مشاجره کردند. جغدی در فاصله‌ای دوردست می‌خواند. از دور صدای گرگ می‌آمد. آخرین فکر سام، وقتی به خواب فرو می‌رفت، این بود که هنوز برای جوجه‌هایشان اسم انتخاب نکرده‌اند. با خود گفت: «باید فردا صبح در این باره صحبت کنیم.» پلک‌های سام به آرامی بسته شدند و او کلاغ‌وار تبسم کرد، همان لحظه اسمی از خاطرش گذاشت؛ اسمی برای آن جوجه‌ای که باعث افکار گوناگون، پیش‌بینی و هیجان او شده بود. جآشوا. او را جآشوا می‌خواندند، و این نام پدربزرگ سام و همسر اسمرالدا بود. جآشوا نام خوبی برای قهرمان بود، مگر نه؟

بشنوید:

هنرمندان:
صدابردار صنم کجوئی
کارگردان رضا عمرانی
تهیه کننده راضیه هاشمی

تاریخ تولید اثر: آبان ماه 1399

مدت زمان اثر: 4 ساعت و 32 دقیقه

...

...

دیدگاههای کاربران

تعداد دیدگاه: 0

(برای ارسال دیدگاه حتما باید عضو سایت ماه آوا باشید)

کتاب صوتی بخش D بخش D

فریدا مک فادن

کتاب صوتی دجله به حال تو ناله کند دجله به حال تو ناله کند

امیلی ین ملفتو

کتاب صوتی وضع بشر وضع بشر

هانا آرنت

کتاب صوتی تدفین مادربزرگ تدفین مادربزرگ

گابریل گارسیا مارکز

کتاب صوتی معبد سکوت معبد سکوت

برد تی. اسپالدینگ

تازه‌های ماه‌آوا

و چشم‌هایش کهربایی بودنویسنده: مهری بهرامیRating Star
نگاهی اجمالی به کتاب

“ و چشم‌هایش کهربایی بود رمانی است که از دریچه‌ای نو و با دیدی خلاقانه به تقابل میان «هستی و نیستی» می‌پردازد. رمانی که راویانش یگانه و منحصربه‌فردند. تسبیح میان دستان هاشم، چادر مشکی زهره، موازییک‌های کف حیاط، انگشتر و جنینی که از زهدان مادر رانده شده، هر یک به تنهایی جهانی تکان‌دهنده را به تصویر می‌کشند و روایتگر ترس‌ها، تشویش‌ها، آرزوها و ناکامی‌های آدم‌های درون داستان‌اند... . در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم: از همین‌جا پیداست و می‌بینمش زن چشم عسلی را. خودش است، مثل همیشه کتابی در دست دارد و پشت به ما ایستاده است کنار درخت. تا برسیم نزدیک، همان‌طور که توی هوا می‌چرخم زن هم می‌چرخد انگار و درخت هم وارونه می‌شود. چقدر قد کشیده است این درخت. چرخ که می‌زنم. درختِ وارونه ریشه‌هایش توی هوا می‌ماند. سه هزار و بیست و سه سال پیش است انگار و من می‌خواهم از ریشه‌ها خودم را برسانم به تنه درخت. خودم را برسانم به یک زخم عمیق. هاشم مکث می‌کند دیگر نمی‌چرخاندم، شاید یادش افتاده که نخم نازک شده است. درخت می‌ماند همان‌جا و زن چشم عسلی هم. زن رو برمی‌گرداند و انعکاس رنگ مهره‌هام توی عسلی چشم‌هاش بی‌قرارم می‌کند... . ”

نگاهی اجمالی به کتاب

“ اثری پرفروش و قدرتمند درباره‌ی برخورد تصادفی دو زن که زنجیره‌ای خیره‌کننده از دروغ‌ها را آشکار کرد. کتاب اعترافات در ساعت 7:45 اثر لیزا آنگر داستان هم‌صحبتی دو غریبه را در قطار روایت می‌کند که به برملا کردن رازهای زندگی خود برای یکدیگر می‌پردازند. درباره کتاب اعترافات در ساعت 7:45: به راستی چه کسی می‌تواند محرم اسرار دیگری باشد؟ تا به حال به این فکر کرده‌ای که به دور خودت حصار بکشی و نه رازت را به کسی بگویی و نه سِر دیگران را درون خودت حمل کنی؟ زیرا که راز بین سه نفر تنها زمانی راز باقی می‌ماند که دو نفر آن‌ها مرده باشد... سلنا مورفی در وضعیت بدی به سر می‌برد. او به تازگی فهمیده ‌است همسرش با پرستار بچه‌شان رابطه دارد. او یک روز در قطار نشسته بود و از محل کار به خانه برمی‌گشت که در این میان خانمی شروع به صحبت با او کرد. زن پیش سلنا اعتراف کرد که با رئیسش رابطه دارد. سلنا نیز از ماجرای رابطه‌ی پنهانی همسر و پرستار با زن غریبه می‌گوید. با رسیدن به مقصد، او تصور کرد گفت‌وگو به پایان رسیده و آن‌ها دیگر هرگز با هم هم‌کلام نخواهند شد. ”

Local Business Directory, Search Engine Submission & SEO Tools