نگاهی اجمالی به کتاب“ این شماره کتاب شنبه گذریست بر روایتهای عاشقانه نویسندهها و هنرمندان که خودشان شبیه قصههایی شنیدنیست. مروری بر نامههای عاشقانه و شعرهای عاشقانه زبان فارسی، چند یادداشت، و همچنین یک گفتوگوی متفاوت به مسئله عشق در این ویژهنامه همراه روایتهاست.
در بخش داستان ماه این شماره دو داستان با دو دیدگاه به روزهای عاشقی خواهید شنید. در پایان، در یادآوا، از بهرام بیضایی، با بخش پایانی صحبتهای شنیدنیاش در شبهای گوته، یاد کردیم.
شنیدن و خواندن آنچه به جغرافیای داستان مربوط است نهفقط لذتی سرگرمکننده، که عمقی بر نگرشهایمان است. ”
نگاهی اجمالی به کتاب“ داستان بینایی از یک روز باران در یک حوزه اخذ رای در پایتختی بی نام آغاز می شود. از شدت باران کسی بیرون نیامده و در حوزه پرنده پر نمی زند. بعدازظهر است و هنوز هیچ کس برای دادن رای به حوزه نیامده است. مسئولین حوزه با نگرانی به افراد خانواده و بستگان شان تلفن می زنند و از آنها می خواهند تنور انتخابات را گرم کنند، گویا کسی قصد رای دادن ندارد اما ساعت چهار به ناگاه حوزه اخذ رای شلوغ می شود. مردم مصمم و شتابان، می آیند و رای خود را به صندوق می ریزند. فردای آن روز شمارش آرا آغاز می گردد. نتیجه باورنکردنی نیست. بیشتر مردم رای سفید به داخل صندوق ریخته اند و احزاب تنها مقدار کمی از آرا را از آن خود کرده اند. هفتاد درصد آرا سفید است مردم با رای سفید شورش کرده اند. آیا این رای سفید با کوری ارتباطی دارد؟ ”